خوابگاه ما که کثافطت از سر وروش میبارید مراقبشم یه خانوم مطلقه سختگیر بودکه سیبیلاشو هم نمیزد.البته بعد چندسال رفتم یسر بزنم هم مراقبه لارج شده بود هم خوابگاهه تمییز
ولی خوش میگذشت با بچه ها
قهوه ای ترین دوران زندگیم همون خوابگاهی بودن بود
سلام سختی زیاااااد داره اما به مستقلیش می ارزه مخصوصا اگر خانواده محدودت میکنن
اگر ادم باخال و شوخ و انعطاف پذیری هستی باید بگم م قراره خیلی بهت خوشبگذره
اگ ساعت خواب برات مهمه و باهرشوخی ناراخت میشی و فلان و اینا فکر خوابگاه و نکن فرزندم
غداش بده
محدودیت داری تو رفت و اند بخصوص اگه دختری
ولی کلا خوبه
یاد میگیری با بقیه جطوری بسازی
ادم پایه و باحالم گیرت بیاد ک اوووف
شب تا بزن برقص
فیلم دیدین و بازی و ....
ولی اگه خیلی حساسی بنظرم اذیت میشی
دانشگاه تهران بودم همه چیش خوب بود بنظرم به جز غذاش. دلم تنگ شد واسه اون دوران...
منم خیلی دلم میخواد برم خوابگاه ولی همه میگن سختی داره
اگه آلات خوابگاه بودم بجای نینیدسایت پاسور میزدم .هعیییی😐آرزوم اینه برم خوابگاه بنظرم زندگی با آدمای حدید خیلی باحاله
همین دیشب مثلا حالم یجوری بد بود حس میکردم از شدت غم میمیرم
رفتم خوابگاه شروع کردیم از چیزای چرت گفتیم اونقدرر خندیدیم که فکمون درد میکرد
یکی حالش بد باشه همه جوره هواشو دارن
من یه مشکلی دارم دوستام با جون و دل به حرفام گوش میدن راهنماییم میکنن
یکی شکست عشقی خورده ما هم عین اون از پسره بدمون میاد که اینقدر دوستمون اذیت شده
صبح باهم دعوا میکنیم باز هوای همو داریم😂
متنفرم ۶سال خوابگاه بودم گند ترین دوران عمرم
تازه فکرشو بکن از ۱۲ تا ۱۸سالگی🚶🏻♀️🕳کاش مغزم اون قسمت از زندگیم رو کات کنه🦦😐
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
19 ثانیه پیش
19 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
