صبح برام پیام صبح بخیر گذاشته بود خیلی معمولی و فقط نوشته بود چرا تا دیروقت بیدار بودی؟ مراقب خودت باش،اصلا مراقب خودت نیستی! منم نوشتم دیشب خیلی سرد حرف زدی باهام و تا صبح خوابم نبرد
گفته بود الان تایمم کمه میخوام برم سرکار یه وقت چیزی میگم سو تفاهم میشه، اذیت نکن خودت رو و استراحت کن فردا حرف میزنیم
ظهر از سرکار اومد هم بازم بدون قربون صدقه حرف زد باهام و از برنامه امروزش گفت و داشت میرفت کتابخونه تمدید کنه برای امتحانات
بعدش که برگشت خونه ناهار بخوره هم همچنان اونجوری بود،
گفت حالم رو پرسید و بعدش گفت برم ناهار بخورم و برم سر درسا
گفتم باشه
بعد من هر موقع اسمش رو صدا میزنم ،جواب میده جانم (اسمم به علاوه میم مالکیت)
ولی این دفعه اسمش رو صدا زدم فقط گفت جانم (اسمم خالی)
من نوشتم هیچی برو
گفت نه نیتت رو بگو
گفتم هرچی بود حاصل نشد مهم نیست دیگه
که برام نوشت متوجه شدم ،خانوم قشنگم، دلبرم عزیزم عشقم، من تو همه حرفام عشق به تو مستتر هست،کمی ذهنم درگیره و ناراحتم از بی احترامی به شما
براش نوشتم ناراحتی و میخوای تنبیهم کنی،حق داری
ولی سرد نشو باهام
نوشت سرد نیستم زندگیم ، میدونی چقدر مهمه برام حرمت شما، من خودم کمتر از گل به شما نمیگم، بعد اون پسره چطور اجازه داده به خودش اینجوری حرف بزنه باهات؟چرا تو جوری برخورد کردی که این احازه رو به خودش بده؟
بعدم کلی قربون صدقم رفت و گفت فردا ببینمت حل میشه این موضوع ، ناراحت نباش