سلام
بالاخره بعد کلی دعوا زندگی من داره تموم میشه
بعد کلی دعوا راضی شدم برم باهاش زندگی کنم
۱۱ دی عروسیم بود
همش بهم خورد
مادرش و خواهراش خیلی دخالت کردن تو زندگیم.جهیزیمو چیده بودم .مامانش یه روز زنگ زد هر چی خواست گفت.بعد که به شوهرم گفتم گفت من همه چیه عروسیو کنسل میکنم گفتمذمحمد منم میرم گفت برو جهازتو جمع کن گفت یبار رو حرفت وایسا اگه میتونی
رفتم و جمع کردم..بعدش که زنگ زدم تالار و ارایشگاه دیدم مادرشوهرم همه رو کنسل کرده
محمد خیلی پشت خانوادش بود و هست
خیلی بلا سرم اورد تو تاپیک های قبلی گفتم
الانم ۱۰ روزه خونه بابامم برگشتم با جهاز
ازش خبری نیس و امروز بلاکم کرد
منم با وکیل حرف زدم مهرمو گذاشتم اجرا...
نمیدونم چرا من با همچین ادمی ادامه دادم تا الان😞😞حالم خرابه