دختره با من 13سال اختلاف سنی داره.بار سومه میریم خونشون امشب با شیرینی.دانشگاه سال آخره دولتی.خیلی درس درس میکنه میگه نخبه هستم.ارشدم چون معدل الفه تهران یا جای دیگه پذیرفتنش.من اولش چون میگفت به فکر مهاجرت و خارجه نپذیرفتم به خانواده گفتم هم اختلاف سنی زیاد داریم هم همش خارج خارج میکنه.دیگه زنگ نزدیم جوابشون چیه.بعد خانواده گفتن دختره خوشگله با خونوادست بزار زنگ بزنیم چی میگن؟زنگ زد مادرم گفتن بیاین حالا صحبت میکنیم.یه جورایی چراغ سبز نشون دادند گفتند نه بابا خارج حالا دخترمون حرفی زده و اینا.امشب دوباره رسما خارج خارج میکرد.من گفتم دختر یا پسر اگر علاقمند بهم باشند نه من و این و بنده خدا هر کس دیگه ای بخاطر علاقه و عشق و دوست داشتن از یه سری چیزا میگذرند. پس شما میخواین با تحصیل ازدواج کنین؟؟ ما که نفهمیدیم حرف حسابشون چیه نظر شما چیه؟؟
دیگه نه صلوات میفرستم نه دعا میکنم نه اسمتو میارم نه باهات حرف میزنم نه برات نامه مینویسم....چرا همه چی یطرفه باشه؟؟؟فقط من صدات کنم؟تو جواب ندی؟این رسمشه؟برو با همون بنده عزیزات که براشون کم نمیذاری.منم یه گوشه این دنیا زندگیمو میکنم تا .......
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
مثلا آنقدر تمایل به خارج دارند چه جوری تو زندگی این تمایل رو مدیریت میکندبهش میگفتید که شما امکان و علاقه رفتن به خارج رو ندارید ولی مانعی برای تحصیلشون نمیزارید ببینید نظرش چیه بازهم راضی به وصلت هست
آره درست میگین اگه دختروپسربه هم علاقه داشته باشن دختره قید خارجو میزنه که علاقشو ثابت کنه پسره هم بخاطردختره میتونه باخارج وتحصیل موافقت کنه شما بهتره حق به جانب نباشی
به اینم فکرکن فردانگه تومانع پیشرفت من شدی ونذاشتی برم خارج ...
گفت هر کسی رو تـوی قبــر خودش میذارن عیسی بـه دیــن خود، موسی بـه دیــن خود به ما چه ربطی داره بقیـه تـو جامعه چیــکار میکنن اما نشنیده بـود از پیامبر اسلام که : یـک فـرد گنهکار، در میـان مردم هماننــد کسی است که با جمعی سوار کشتــی شود و به هنــگامی که در وسط دریــا قرار گیـرد تبــری برداشته به سوراخ کــردن موضعی که در آن نشسته است بپردازد و هرگاه به او اعتـراض کننــد در جواب بگویــد من در سهم خود تصــرف میکنــم ! اگر دیــگران او را از ایــن عمل خطرناک بازندارنــد، طولی نمیکشد که آب دریــا به داخل کشتـی نفوذ کــرده و یکباره همه ساکنان کشتــی را به همراه کشتــی در دریا غرق می کنــد