دوسته صمیمیم در شرفه طلاق و تو خونه مامانش ایناس
و مامانش اینا خیلی پیگیرن که جایی بیرون تنهایی وبا دختر خاله ش هم حتی .. نره
بعد مامانش به من اعتماد داره
حالا دوستم میگه میخوام با دختر خاله م برم تولد دوستش
تو بهم زنگ بزن که مثلا با تو میخوام برم بیرون
ولی من بهش گفتم مسئولیت سنگینیه
حالا چیکار کنم
از ی ور میگم بره تا حال و هواش عوض شه
از ی ور میگم فردا اتفاقی نیوفته پا من گیره
حالا چیکار کنم ؟؟؟