دوستان من از وقتی که یادمه راحت زندگی نکردم خودم فردی آرام و سامان ولی همیشه کسی بوده که ارامشمو به هم بزنه
وقتی ابتدایی بودم برآرم هر روز منو اذیت میکرد و کنم میزد دو سال ازم بزرگتره تا موقع کلاس نهم یهو عوض شد دیگه اذیتم نکرد بعد کلاس دهم بودم خواهر بزرگتر از خودم اذیتم میکرد هر جوره تا ۱۸ سالگیم ازدواج کرد و راحت شدم
ازدواج کردم ۱۹ ساله بودم مادرشوهرم شروع کرد پنج سال بعد جاری کوچیکه اومد طبقه بالای خونم ده سال مثل شیطان همه جوره اذیتم حالا از سر همه راحت شدم پسرم سه سالشه مثل بیش فعالها شده دخترم و منو اذیت میکنه هر لحظه آرامش رو آزمون گرفته
الان از شدت عرق سر و گردن بیدار شدم ،🤕😭