متاسفانه عین اکثریت مردای ایرانی
مهربونی میکرد ۱ درصد
بعدش کلا تو فاز غر و عصبانیت بود
اگر خدا میزد و ما جایی دعوت میشدیم از سه روز قبلش من عزا میگرفتم چون میدونستم تا زهر مار من و مادرم نکنه ولکن نیست
از قبلش دعوا با ما ک چرا دیر میکنید چرا اینطوریه
چرا اینطوری ارایشت طول داره
قشنگ به جنون میرسوند ادمو
مادرمم در اغلب مواقع سکوت میکرد
زبون داشت ولی برای دفاع از بچش زبونش کار نمیکرد
خیلی چیز های دیگه هم قاطی این ماجرا شد
مادرم ک نمیتونست بابامو ادم کنه
ولی میتونست یا تهدید به جدایی کنه
یا اصلا یه زندگی جدا برا ما بسازه بلکه مغزمون در اسایش میبود
اما خب نکرد
ترجیح داد بمونه
منم ترجیح دادم قطع رابطه کنم کم کم