2777
2789

دوستان سلام 

من میخوام در مورد اینکه برم با مادرشوهرم تو یه ساختمان زندگی کنم ازتون مشورت بخوام 

یه کم شرایطم رو توضیح میدم که شناخت نسبت به ما داشته باشین فقط ببخشید اگه طولانی شد 

من فوق لیسانسم و شاغل 

ساعت کاریم یه کم زیاده هشت صبح تا پنج عصر 

گاهی اوقات تا هفت هشت شب سرکارم

شوهرم معلمه و خوب ساعت کاریش کمتره واسه همین تو کارای خونه خیلی کمک میکنه ، اخلاقشم حرف نداره خداروشکر ، همه جوره ازش راضیم

ما پنج ساله ازدواج کردیم

قبلا تو یه ساختمان سه طبقه زندگی میکردیم

مادرشوهرم طبقه اول بود جاریم طبقه وسط و من طبقه ی سوم 

با جاریم تو یه ساختمونم بشدت پشیمونم یه پسر وحشی داره که از صبح تا شب در حال سرو صدان

من واژینیسموس شدید داشتم و درمان شدم.دلم میخواد به هرکی که این مشکل بزرگ رو داره کمک کنم.اگه دوس داشتین درخواست بدین

عاقلانه ترین حرکت ممکن دوری و دوستی هست

حتی اگه میگفتی با خانواده خودت تو یه ساختمون باشی بازم میگفتم نه

هیچ چیز بهتر از استقلال نیست

خدا رو شکر هم خودت هم شوهرت شاغلید حداقل میتونید ی خونه اجاره کنید

لالا کن دختـــرِ زیباے شبنم... لالا کن روے زانوے شقایق.... بخواب تا رنگ بی مهرے نبینے.... تو بیداریه که تلخِ حقایق ...

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

تاپیک نصیحتمو بخون تا دستت بیاد کار درست چیهههههه

بزرگترین آرزوی قلبیم اینه که یه روزی دست ایلیا کوچولومو بگیرم و باهاش برم گردش میشه برام صلوات بفرستی ک ب این آرزوم برسم؟ فکر کن اربعین پیاده بری کربلا ...چشمت از دور به یه گنبد طلایی بخوره ... دستتو بزاری رو سینه بگی ... السلام علیک یا اباعبدالله. سلام آقا جونم کاربری دست دو دوست ک ی زمانی دشمن هم بودیم اما حالا 
با جاریم تو یه ساختمونم بشدت پشیمونم یه پسر وحشی داره که از صبح تا شب در حال سرو صدان

آپارتمان همینه

اینا نبودن غریبه

باورت نمیشه 3طبقه 3 واحد

اولی این قدر محکم راه میرن انگار بالایی صبح دعوا دارن برا مدرسه رفتن

بالایی هم از صبح شروع میکنه تغییر دکوراسیون 

میز بکش صندلی پرت کن

این قدر خونه ها الکین صدای تلفنشون راحت میات

این رو هم بگم که یه خواهرشوهر مجرد دارم که استاد دانشکاهه و کلا دختر خوب و ارومیه 

یه خواهر شوهر متاهل هم دارم که خانه داره و هر روز یه سر خونه ی پدرش میزنه البته مزاحم ما نمیشد و فقط خونه ی باباش بود

جاری من خانه داره و یه خانم به شدت منزوی که به قول مادرشوهرم تو دوازده سال زندگی مشترکش حتی یه مهمون نداشته 

جاریم خانوادش شهرستانن و تو این دوازده سال خونه ی دخترشون نیومدن نه اینکه قهر باشن ولی اهل رفت و آمد نیستن حتی با بچه های خودشون 

آپارتمان همینه اینا نبودن غریبه باورت نمیشه 3طبقه 3 واحد اولی این قدر محکم راه میرن انگار بالایی ...

احه غریبه باشن مدیر ساختمون باشه حداقل میشه یه کاری کرد

من واژینیسموس شدید داشتم و درمان شدم.دلم میخواد به هرکی که این مشکل بزرگ رو داره کمک کنم.اگه دوس داشتین درخواست بدین

بنظرمن کلا خانواده شوهر و خانواده خود آدم نداره بهتره که پیش هیچکدوم نباشی به هرحال زن و شوهریه ممکنه یه بحث خیلی کوچیکم بینتون پیش بیاد بخوان دخالت کنن یا ناراحت بشن که وای چرا اینو گفتی اونو نگفتی و این چیزا بعد کلا از همه ی خصوصی ترین چیزاتونم باخبرمیشن ساعت خواب رفت و آمد غذایی که میپزی و... من خودم به شخصا هیچوقت همچین کاری نمیکنم یه اتاق و یه آشپزخونه باشه ولی دور باشه حتی شده دوتا کوچه اونور حتی تو یه کوچه ام نباشه 

این نطر منه باز خودتون میدونین ولی من خودم الان پنج ساله ازدواج کردم با مادرشوهرم در حد پنج دیقه با ماشین فاصله دارم بارها گفته خونه اتون رو بفروشین بیاین سمت ما که نزدیک باشیم رفت و آمد راحت باشه ماشین نخواد تو روش گفتم باشه عیبی نداره ببینیم چی میشه ولی شوهرمو انداختم وسط گفتم اون میگه نه من خونه امونو دوست دارم

تو دو سال اول زندگی اصلا مشکلی نبود حتی مادرشوهرم تا دو سال ناهار شوهرمو داد اخه من ناهار شرکت بودم ولی شوهرم ناهار میومد خونه

مادرشوهرم زن بدی نیست ولی یه کم رک صحبت میکنه یه کمم رفتارش سرده البته با همه نه فقط با من

تا اینکه یه روز مادرشوهرم و جاریم یه دعوای اساسی کردن طوری که جاریم دعوا رو بی جهت به همه کشوند به من به داماد خانواده به دایی شوهرم

اصلا یه ابروریزی اساسی تو فامیل کرد که البته خودش هم مقصر بود 

انصافا مادرشوهرم مقصر نبود 

اخرشم واحدش فروخت و از اون ساختمون رفت الان دو سال هم هست که ندیدیمشون


واحد جاریم رو یه خانواده خریدن که تو کار درست کردن ترشی و سبزی واسه مردم بودن

کل پارکینگ رو کردن اشپزخونه هر چه هم تذکر میدادیم فایده نداشت 

خیلی آدمای بی فرهنگ و بی چاک و دهنی بودن 

هرچی بهشون میگفتیم اینجا آپارتمانه جای اینکارا نیست قبول نمیکردن

آخرش کار به پلیس و شکایت رسید و ما و مادرشوهرم اونقدر اذیت شدیم که واحدها رو فروختیم رفتیم دو جای جدا خونه اجاره کردیم

با بقیه پول هم اپارتمان پیش خرید کردیم

الان شوهرم میگه بریم با مادر یه خونه ی دو واحده ی دربست بگیریم 

میگه با همسایه سخته جامعه خراب شده ولی من مطمئن نیستم بتونم دوباره برم تو یه ساختمان 

الانم حامله م و شوهرم میگه اگه بری سرکار مادرم تو بزرگ کردن بچه کمک میکنه 

مادرشوهرم زن بدی نیست اهل دخالت و رفت و آمد نیست

من خودم تا نرم زنگ نمیرنه بیا

ازم انتظار کار نداره انتظار پول نداره

ولی خوب یه کم رک صحبت میکنه یه کم هم سرده مثلا من باردارم بهم یه تبریک نگفته چون زن سردیه 

اونجا برم از دست همسایه راحتم ولی خوب باز شک دارم


ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز