بعد رفتن من این جاری الکی گفته من می خواستم باهاش حرف بزنم پاشده رفته .غرور من خورد شده و از این حرفا
بعد که حرفا منم برادرشوهر بزرگم شنید حق و به من داد
من دیشب نمی رفتم خونه پدر شوهر
به زور منو برد خونه پدر شوهرم
بعد جاری کوچک از در اومد با من دست نداد
موقع رفتن من به برادرشوهرم تو کوچه گفتم که دیدید .اون انگار دنبال بهانه هست برای قطع رابطه و شما اجازه می دید راحت به من توهین کنه
بعد ما رفتیم خونه
گویا بعد ما برادرشوهربزرگ زنگ زده به پدرشوهرم که جاری کوچک رفتارش غلط ه و توهین از طرف اونه .اگه دوباره قطع رابطه باشه من پیش قدم نمیشم
بعد اون هم جاری اینا گویا بحث کردن
من فقط از شوهرم شنیدم که گفت بحث شون شده
الان من قصد دارم نرم خونه پدرشوهر
از طرفی یلدا رو چیکار کنم
شوهرم هم آدم درست درمون نیست که بگه آره تقصیر جاری ه