داداش من عاشق دختری شده که مادرش زمانی تن فروش بود باباش هم ساقی مواد خود دختره هم چندان دختر پاکی نیست اینو از همسایه و فامیل هاشون پرسیدیم گفتن خلاصه داداشم قبل اینکه وضع خانواده دختره رو بدونه عاشقش شده الان نمیتونه دل بکنه دختره هم عاشق داداشم نیست داداشم دو روز قبل به خانم فاطمه زهرا توسل کرد که این دختر رو به صلاح من کن هم من به عشقم برسم هم اون از فساد نجات پیدا کنه همون شب میگه دوتا خواب دیدم خواب اولم این بود که یه کاغد a چهار بهم دادن توش با خودکار ابی کلی چیز نوشته بودن بهم گفتن اینا حاجت های تو هست خانم زهرا فرستاده امضاش کن میگه زیر کاغد یه امضایی بود که مطمعن نیستم مال خود خانم بود یا مال یکی دیگه که مثل من حاجت داشته داداشم از خواب بلند میشه میره تو شهرمون عزا خانه خانم زهرا میگه اونجا اتفاقی دیدم یه دفتر و خودکار گذاشتن مردم حاجت هاشونو حرف دل شون رو مینويسن امضا میکنن میگه منم رفتم حاجتم که همین دختره هست نوشتم و امضا کردم خواب دومش هم که همون شب دیده بود این بود که میگفت دیدم سر قبر امام زاده ای هستم که نمیشناسمش اما حاجتم که همین دختره هست با گریه از اون میخوام بنظرتون حاجت روا شده؟