صبح تاپیک زدمو گفتم چجوریه
هرشب بعد کارش میره از آزادی کنار من سواستفاده کرده جدیدا بعضی شبا میره تا صبح از همون راه میره سرکار
من اکثرا تنهام اصلا تو خونه نمیمونه
باهاش حرف زدم درست نشد، قهر کردم فایده نداشت
تهدید به جدایی کردم موقت جواب داد
ولی هربار هی بخشیدمو کوتاه اومدم
این سری سرسخت وایسادم جلوش، بهش گفتم من اینطوری نمیتونم ادامه بدم میخوام تمومش کنم
گفت تو عصبانیت تصمیم نگیرگفتم من مدتهاست بهش فکر کردم، اگه میخوای زندگی کنی روشتو درست کن اگه نه تکلیف منو مشخص کن
امشب برادر بزرگترشو دیدم حرف زدیم بهش گفتم جریان اینه و من دیگه نمیتونم مدارا کنم
گفت داره شورشو در میاره اگه نیاز شد حتی برو خونه بابات که حساب کار بیاد دستش
کار بدی نکردم به برادرش گفتم؟
الان از دیشب رفت تا 4 عصر امروز الانم رفت کلی بحث کردم که نره گفت حوصلم سر میره تو خونه بمونم چیکار
رفت، بهش پیام دادم پس منم دست به هیچی نمیزنم ازین به بعد فقط میگردمو میخوابم
ناهار فرداهم درست نکردم تصمیم دارم هیچ کار نکنم تو خونه