اخه نمیدونم فک میکردم ی چایی میوه میخوره میره منم ب حساب فامیلی گفتم زشته چ میدونستم ساده بودم
اصلا دیگه باهاش رفت و آمد نکن یه موردی شبیه این برام پیش اومد با این تفاوت که زنش هم تو پذیرایی خواب بود پس دایی شوهرم یا به عبارتی داماد برادرشوهرم بودمنم تو اتاق خواب بودم شوهرم رفته بود نانوایی که یهو یکی از پشت سرم بغلم کرد من فکر کردم شوهرم چشمم به دستاش افتاد دیدم پرموعه فهمیدم شوهر من نیست از اتاق انداختنش بیرون بعد از این که شوهرم اومد بهش گفتم اونم به خاطر اینکه آبروریزی نشه بی سر و صدا از خونه انداختش بیرون
۱۴۰۲/۱۲/۲۰بیبی چکم مثبت شد دعا کنید برام بمونه خداجون این عیدی که بهم دادی سالم بذار تو بغلم تو تاریخ ۱۴۰۳/۳/۳۰دنیای ماهم صورتی شدتو1403/۸/۱۳ نورا خانومم اومد تو بغلم😍