2777
2789
عنوان

وقتی برای بار اول به یه دختر یه پیشنهادی میدی و میره به خانواده میگه

| مشاهده متن کامل بحث + 1452 بازدید | 107 پست

سلام وقت بخیر

میبخشین پیام میدم، من توی فروشگاهم همیشه سعی کردم حرفه ای برخورد کنم، و از طرفیم شرایط و فشاره کاری اجازه نمیده به چیزی دیگه ای جز کار تو اون تایم فکر کنم یا تصمیم بگیرم، آشنایی ها و همسایگی ها هم که بدون تاثیر نیست.

شما به جرعت تنها کسی بودی که اولین بار تشریف آوردی آب بگیری نظر منو جلب کردی تو یه تایم کوتاه، و مطمعنم خودتون هم متوجه شدین، بگذریم که این روند ادامه پیدا کرد و من بخاطر شرایط، مخصوصا شرایط شخصی خودم منفعل عمل کردم، کلا هم تو این جور شرایط که تایم کوتاهه و.....خیلی نمیتونم ارتباط بگیرم، آدمی هم نبودم که تو یک سال با چند نفر در ارتباط باشم؛ به هر جهت شاید این حرفم از دیدگاه شما قشنگ نباشه، اما فکر میکنم برای یه مقطعی این حس یک طرفه نبوده، اون شبی که آخر وقت اومدین قارچ بخرین، من هرچی به شما گفتم قارچ کوچک میخواین یا بزرگ، قارچ ها سیاه شده میخواین فردا ببرین، یا اینکه این قارچ اوکیه؟، شما استرس داشتین و حرف های منو نمیشنیدین، که خیییییلللللیییی رفتار اون شبتون برای من جذاب بود، من اون شب قارچی رو که باید فردا مرجوع میکردم دادم به شما🤣🙈

خلاصه وضیفه خودم

سلام وقت بخیر میبخشین پیام میدم، من توی فروشگاهم همیشه سعی کردم حرفه ای برخورد کنم، و از طرفیم شرای ...

این پیامی بود که براش فرستادم بخاطر محدودیت اینستا بیشتر نتونستم بفرستم حرفمو کامل کنم گفتم بزار ج بده بعد ادامه میدم نکه برم از یه اکانت دیگه ای بهش پیام بدم

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

خلاصه از همون اول این دایاش اینارو در جریان قرار میده دای بزرگش میگفت ممد چیه انقدر تو فکری، پسر خاله هاش برخوردشون عوض شده بود اصلا اینم بگم همون روز اول که من نگاش کردم دای کوچیکش اومد بر عکس همیشه خیلی عبوسو اینا من فکر کردم الان یچی بهم میگه

دو روز بعد بلاک کرد و سه روز بعد رفتم پیش مغازه بقلی، کلا اینجا جونیم اکثرا، گفت راستی خیلی کار بدی کردی(حالا من معدبانه میگم کار بد🤣) خیلی چیزی کاری کردی به خواهرزاده فلانی دایرکت دادی؛ گفتم من دایرکت ندادم گفت تو ندادی گفتی قارچو اینا، گفتم چرا من دادم ولی دیگه حرفشو نزن

خلاصه دوباره سه باره اومد گفت آره عجب کاری کردی، اینو شبا من میرسونمش اومده گفته من میخوام به دای فلانی بگم، اگه نگم میفهمن، گفتم تو نگی از کجا میفهمن بگی خون را میفته شیشه های مغازه بیچاررو، یعنی منو میاره پایین فلانی یعنی همون دایه🤣

این پسره که واسته بود بین منو اونا الکی هی از این حرفا میزد من میدونستم خود دایه اومده به این اینو گفته و شبا دختره پیاده میره خونه خلاصه رفتم بهش گفتم من که برای فان سمت خواهرزاده فلانی نرفتم، هی از طریق این دوست مشترکمون منو دایش بهم پیام میدادیم، فرداش که من گفتم قصدم جدی بود دیدم همین دوست مشترکمون اومد بگو بخند بعد گفت فکر کنم فلانی فهمیده، گفتم چه طور گفت میپرسید این پسره دوس دختر نداره از صبح تا شب اینجاست من حس کردم دارن راهو باز میکنن رفتم پیش همین دوستمون گفتم اولا من دوسال زمان میخوام دستو پامو جمع کنم کاسبیم نو پا و رو ضرره دوما باید اول خودم آشنا شم بعد خانواده رو در جریان بزارم سوما طرف ونو بلاک کرده آدم توفی رو که انداخته زمین که جمع نمیکنه خلاصه بعدشم باز پیگیر شدم و دیدم انگار راه ها بستس و چیزی که همین واسطه گفت گفت فلانی. یعنی دایه اومد به من گفت و گفتم اون از خداش بوده دختره پایه نبود این رفیقمون گفت آره دقیقا ولی دیگه نمیدونم نظری اگه دارین بگین

این پسره که واسته بود بین منو اونا الکی هی از این حرفا میزد من میدونستم خود دایه اومده به این اینو گ ...

چ جوی را انداخته دختره 😐 بنظرم دیگه پیشو نگیر چون ممکنه تو خیابونی ک مغازه داری بنر بزنن برات تا هر کی نفهمیده هم بفهمه

:)💔
اگه دنبال سواستفاده بود که جواب پیام من به خوبی می داد نه اینکه جوری جواب داد تا آخر عمرم دیگه سمتش ...

بزار بگه بابا اه

همه چیز بی نقص عالی و کامل است، من به نیرویی که فراتر از من است ایمان دارم❤
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز