من اینقدر با از بچگی تا الان درد کشیدم تا الان اوتاییکه مقصر بودت خبر ندارن شبا تا صبح فقط گریه میکردم با دستم دهنمو گرفته بود تا کسی نفهمه وقتی صبحا بیدار میشدم چشام اینقدر باد میکرد که حتی نمیتونستم بازش کنم اما باز دروغ میگفتم که پشه نیشش زده اگه میگفتم چه فایده مگه درک میکردن تا بدتر به کاراشون ادامه میدادن اما یه روزی نتیجه ی این همه سختی که کشیدی رو میبینی و اون موقعه وقتی یاد الان میوفته خودت میگیره انشاالله گلم اون چشای قشنگت از ته دل با لب زیبات بخنده