2777
2789

مثلا اشتباهاتشون تو تربیت شما نوع رفتار با شما محبت کردن درس خوندن تون ازدواج تون رفتارشون با هم دیگه 

چه مشکلاتی براتون به وجود آورده 

مثلا پدر و مادرم  اکثرا فقط تو زندگی بهم میگفتن درس بخون درس بخون 

 کار و مسولیت و مهارت دیگه ای هیچ آداب معاشرت یادم ندادن 

الان نمیتونم تو جمع با کسی حرف بزنم 

محبت نمیکردن منم محبت کردن خیلی بلد نیستم 

شما هم اگه دوست داشتید بگید البته اگه حالتون بد نمیشه 

خوشگل زندگی کن تا خدا بهت لبخند بزنه 💛 🌱 

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

اصلا پدری نداشتیم که در حقمون ندونم کاری کنه. مادرم بود که دق و دلی زندگی بدش سرمون خالی کرد زندگیمو ...

خدا دلتو شاد کنه برات عزیزم الهی همش برات چند برابر جبران بشه 🌱

خوشگل زندگی کن تا خدا بهت لبخند بزنه 💛 🌱 

نمیذاشتن هیچ جایی برم و من تو دانشگاه خیلی اذیت شدم مخصوصا موقع ارائه جلو پسرا قشنگ زجر کشیدم تا درست بشم

نذاشتن رشته مورد علاقم برم در نتیجه نه دوس دارم تو رشتم کار کنم اون رشته مورد علاقمم حسرت مانند شده 

و بزرگترینش گوش منو برای درد و دل دیدن فلانی اون کار کرد بابات این کار کرد و.... خیلی رو من تاثیر گذاشت خیلی 

نمیدونم دهه چند هستی ولی واسه دهه شصتی ها تحصیلات  اولویت زندگی بود و همه زندگی های خوب تو دانشگاه خلاصه شده بود .کلی از وقت و جوونی من واسه دانشگاه ودرس خوندن گذشت  و آخرش هم فایده ای از اون همه تلاش و دانشگاه دولتی و روزانه خوندن واسم نیست . فقط میخواستن پز بدن که بچه من دانشگاه رفتا ما خیلی خوبیم . همیشه همه بچه های فامیل بهتر از ما بودن واسه بابام و مامانم هم حسرت شاغل شدن دختر فلانی و بهمانی رو داشت و داره

تا کنکور دادم، عروسم کردن، پزشکی می یاوردم شهر دیگه، مجبوری رفتم آزمایشگاه بخاطر شوهر 

به شدت لوسم کردن 

کار کردن بلد نبودم فقط درس می خوندم، هنوز هم از کار خونه متنفرم



 احمق‌ها به همین راحتی اداره می‌شوند  استالین دیکتاتور روسیهً ،خواست که برای او مرغی بیاورند او آنرا گرفت در حالیکه با یک دست آنرا میفشرد با دست دیگر شروع به کندن پرهای آن مرغ کرد مرغ از درد فریاد می زد و سعی می کرد از هر راه ممکن فرار کند. پس از پایان کار به یارانش گفت: "حالا ببینید چه اتفاقی می‌افتد" او مرغ را روی زمین گذاشت و چند دانه گندم جلوی او ریخت و از او دور شد همکارانش دیدند که مرغ بیچاره در حال درد و خونریزی او را دنبال میکند استالین با دانه‌های گندم ، مرغ را به هر گوشه از اتاق بسمت خود می‌کشید در همه این مراحل مرغ پی در پی ، او را تعقیب می‌کرد و قدم به قدم همراه او بود!!استالین گفت:مشاهده می‌کنید که مرغ با وجود تحملِ تمام دردهایی که من برای او ایجاد کردم؛ به دنبال من می‌آید  احمق‌ها به همین راحتی اداره می‌شوند!
نمیدونم دهه چند هستی ولی واسه دهه شصتی ها تحصیلات  اولویت زندگی بود و همه زندگی های خوب تو دانش ...

من هشتادیم ولی همه اینایی که گفتی دارم تجربه میکنم عزیزم 

خوشگل زندگی کن تا خدا بهت لبخند بزنه 💛 🌱 

از بچگی از بس بهم بکن نکن کردن و زیادی با احتیاط بودن الان استقلال ندارم حتی قدرت یه تصمیم گیری ساده ندارم مدام فکر میکنم اشتباه انجام میدم مثل ربات کردنم

رو درسمم یکم زیادی فشار وارد کردن و با بقیه مقایسه میکردن فکر میکردن چون فلانی پزشکی قبول شده منم حتما باید برم تجربی و پزشک بشم اصلا علاقه خودمو در نظر نگرفتن همه‌اش فشار فشار فشار با حرفا و رفتاراشون؛ نابود شدم بخدا

تا کنکور دادم، عروسم کردن، پزشکی می یاوردم شهر دیگه، مجبوری رفتم آزمایشگاه بخاطر شوهر  به شدت ...

منم کار خونه بلد نیستم دیگه هم نه حوصله شد ندارم نه دقت لازم برای کارای خونه 

این چیزا یه وقتی داره مثلا من یه دوران خودم دوست داشتم اینکارا رو انجام بدم  و یاد بگیرم وقتی سنم کم بود اما مامانم همراهم نبود که بهم یاد بده نمیذاشت فقط میگفت درس بخون درحالی که همون تحرک تو خونه باعث میشه آدم زنده بشه تمرکزش بیشتر بشه بهتر درس بخونه 

خوشگل زندگی کن تا خدا بهت لبخند بزنه 💛 🌱 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز