2777
2789

سوتییییی 










هرهرهر

اعصاب خوردی فقط اونجا که یکی زنگ میزنه بهت ولی صداش نمیاد قطع میکنی و خودت زنگ‌ میزنی، میبینی که اونم به تو زنگ زده و اشغاله بعد یه کم منتظر میمونی که زنگ بزنه، ولی میفهمی اونم منتظره که تو زنگ بزنی صبرت تموم میشه و زنگ میزنی میبینی اونم صبرش تموم شده و زنگ زده و اشغاله 😐😬

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

شیس سالگی اولین بار

که میخواستم تنهایی برم حموم

هنوز لخت نشده بودم


مادربزرگم داد زد:آب جوش میریزی بسم الله بگو جنا فرار کنن نسوزن:/


همونجا چنان ریدم تو شلوارم که دوباره تا ۹ سالگی تنهایی نمیرفتم  

وای من دیشب خونه نامزدم بودم بحث برنج کامفیروز شد ،من مامانم گفته بود کیلو ۷۵ من ،هفتو پانصد شنیده بودم ،،گفتم مادرشوهرم زد زیر خنده(اخه من ک زیاد تو این مسائل نیستم و نمی‌پرسم) دیگ پدرشوهرم گف اشکال نداره حواسش نبوده دیگ 

مادر شوهرمم گف فلانی ( من)خیلی سادس 

خیلی دلم شکست ازش متنفر شدم

میدونم همونی میشه که میخوام.

اینم سوتی یه نوعروس😊

چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...

امروز داشتم میرفتم جایی پاشدم وقت گذاشتم مژه ریسه ای گذاشتم حین مسیر انگشتم خورد ب چشمم نصف مژه چسبید ب دستم😐😐

ی چشم مژه داشته باشه ی چشم نصفش نباشه

درمَن اِنگار کسی در پِی اِنکار مَن است...

من به مدت جایی کار می کردم مدیرمون برا روز پدر گفت می تونی بیای سر کار گفتم نه باید برم سر مزار پدرم ، همه بچه ها بهم تسلیت گفتن همون روز مدیرمون گفت بچه ها کجا لباس ارزون می فروشن برای چند تا بچه می‌خوام من آدرس حاییو که می دونستم دادم ایشون گفتن اسمش چیه گفتم نمی‌دونم اما به صاحب مغازه میگن جواد سی سانتی یکی از همکاران گفت چرا میگن جواد سی سانتی گفتم خوب قدش کوتاهه، بعد مدیرمون به همون همکاران گفتم خانم اسدی شما فردا می تونی بیای پدر شما که خدا رو شکر در قید حیاتن؟ همکارم گفت بله همین جواد سی سانتی پدر منه، وای چقدر من خجالت کشیدم😩😩😩

من به مدت جایی کار می کردم مدیرمون برا روز پدر گفت می تونی بیای سر کار گفتم نه باید برم سر مزار پدرم ...

خدا 🤣🤣🤣خیلی بذه هاا خوبه جاش نبودم 

حساب قبلا برای فرد دیگه ای بوده 😇🙏
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز