انقد بدم میاد یکی بدون اطلاع بیاد خونمممم 😐

ببین من به خاطر همین چیزا خدا شاهده نمی‌ذارم یه دونه لک بیفته روی در و دیوار خونه یا روی کابینت‌ها یا یه دونه ظرف جرات نمی‌کنم بذارم توی ظرفشویی ۱۰ دقیقه بعد پاشم بشورمش همیشه خونمو در حد آنچنانی تمیز نگه می‌دارم که اگر یکی خواست سر زده بیاد هول نشم دست و پامو گم نکنم نهایت یه غذا باشه بخوام درست بکنم ولی از بابت خونه خیالم راحت باشه

خب گفته دارم میام نگفته که شام میام تو قرار باشه هر سریع اینجوری پذیرایی کنی والا اونام میان تند تند کی بدش میاد خب🙄

عزیزم به جاری اصلا رو نده که مدام بیاد حالا خواهر شوهر فرق داره تا حدودی دلسوز زندگی برادرش هست.

آخه من بچم کوچیکه فرشامو برج ۳ شستم الان کثیف شده،اصلا خونم تمیز نمیمونه 🤕

منو جاریم تو یه ساختمونیم مادرشوهرمم هست،

اوایل که اومده بودم جاریم دوشب درمیون خونه من پلاس بود چندبار اخم کردم حالا مزاحم نمیشه،

مییومد اونقدر مینشست تا شوهرم بیاد

کار خوب رو تو کردی خواهر.من راهش دادم که هیچ برا مناسبتا پول نداشت کیک میپختم میدادم ببره با شوهرش جشن دوتایی بگیره بچشو نگه میداشتم پذیرایی عالی.وقتی نا امید بود بهش امید میدادم نقاط قوت زندگیشو بهش یاد آوری میکردم دلگرمش میکردم کم کم شروع کرد پز دادن توهم زده بود که حسرت زندگیشو میخورم.و با بهتر شدن وضع مالیشون هر روز میومد خونمون مسخرم میکردپشت سرم حرف های خونه خراب کن میزد وقتی اعتراض کردمم پا پشت دست زد دهنمو پرخون کرد.درس خوبی بهم داد.به هرکی با جاری طرح رفاقت بریزه میگم

من اصلاً باهاش گرم نمیگرفتم ،خانوم خوبیه اما اصلا سیاست نداره،اما اصلا حتی یک کلمه بدی از مادرشوهر یا خواهر شوهر بگم به هیچ عنوان....

اما دوسش دارم ،ولی صمیمیت و رفاقت و دوستی و...هم ندارم،هروقتم ببینمش جاری جونم ،فاطمه خانوم از دهنم نمیوفته

اینم خوب بود خودم پر روش کردم.زیادی به حریمم راهش دادم.همین حدی که داری رو نگه دار هرچقدر دوسش داری اگه میخوای همیشه دوست داشتنی بمونه یه مرزی بزار بمونه همیشه.من صفر و صدم خیلی بده یعنی اگه با یکی دوست شم خالصااانه یه تیکه از جونم حسابش میکنم طرف هم بد باورش میشه وجفتک میندازه