سلام خوبین، قضیه از این قراره که شوهرم ی دوست داره با هم عین داداشن ، خداییش آخر نجابته دوستش ینی تابحال من حتی ی مورد کوچیک ندیدم که ته دلم بلرزه بگم این آدم درست نیست از هر نظر خوبه و فامیل دور هم هستن و با شوهرم دوست بیست و پنج ساله ن ، خلاصه چند شب پیش خونه جاریم بودیم ، جاریم گفت فلانی منظورش دوست شوهرم بود زیاد با شوهر من گرم نیست ، ولی با شوهر تو رفیق جون جونی همن ، منم گفتم آره دیگه اینا از ابتدایی با هم بودن تا الان ، مثله برادر هوای همو دارن ، یهو مادرشوهرم از اون ور گفت ، رو به جاریم آخه تو چشمات سیاه و خوشگل نیست ولی این ( اشاره به من ) هست 😔😔😔 منم لرز به جونم افتاد ، گفتم چرا بعضی وقتا نمیدونی چجور باید حرف بزنی این چه حرفیه میزنی ، که گفت بخدا شوخی کردم و ... بجه ها میشه شما نظرتونو در مورد اون حرف مادرشوهرم بگین ، بعد من دلم طاقت نیاورد به شوهرم گفتم ، ولی الان پشیمونم میترسم بره از مادرش عصبانی بشه ، اینم بگم مادرشوهرم عادتشه نسنجیده حرف میزنه و بعدش میگه منظوری نداشتم و شوخی کردم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
ببین عزیزم سعی کن زیاد چیزی نگی که فردا جاربت و مادر شوهرت حسود تر بشن .نزار چیزی از زندگیت بدونن که حسادت کنن یا نظر بیخود بدن که باعث جنگ واعصاب خودتو همسرت بشن
بارها به گوشم آورده که رفیق فقط دنبال ناموسه رفیقه و نباید با رفیق رفت و آمد داشته باشی و ... دیگه ا ...
چی بگم والا.
اینو بدون اگ تو خودت درست باشی و شوهرت درست باشه هیچکی هیچ غلطی نمیتونه بکنه
عضو گروه ۳. وزن اولیه 67/300. وزن فعلی:۶۶ تاریخ شروع رژیم/۷/۱۲. هدف اول:۶۶🔓🔑 هدف دوم:۶۵🔒 هدف سوم:۶۴🔒 هدف چهارم:۶۳🔒هدف پنجم:۶۲🔒 هدف ششم:۶۱🔒 هفتم:۶۰🔒 هدف هشتم:۵۹🔒 هدف نهم:۵۸🔒هدف دهم:۵۷🔒 هدف یازدهم:۵۶🔒 هدف دوازدهم:۵۵🔒 🙃😅🥲 شروع اصلی:۸/۱
بیشتر حرفات تخیلی هست. تو به مادر شوهرت گفتی بفهم چی میگی و الان میترسی شوهرت بره باهاش دعوا کنه!
آره بخدا گفتم ، آخه لیاقتشه ، از این حرفا زیاد میزنه ، نسنجیده حرف میزنه ، ولی الان میگم کاش به شوهرم نمیگفتم چون شوهرم بدتر باهاش برخورد میکنه سر این مسائل دیوونه میشه ،
اتفاقا کار خوبی کردی حالا اومدیو دو تا نفرم اونجا بودن باید اونجور میگفت سوژه هم داده دست جار ...
دقیقا منم همینو گفتم ، گفتم الان خودمونیم ولی اگه جلو دو نفر غریبه اینو بگی نمیگن حتما یه چیزی لین بین هست که مادرشوهرش اینو بهش میگه ؟ گفت نه من شوخی کردم
ببین بعضی وقتا ادم مثلا به مادرش میگه چرا اون بچه دیگتو دوس داری منو نداری اون چشماش سیاه تره؟اینم م ...
آره میدونم اصلا ما کوردها یه مثل داریم تو این مورد ، ولی ببین این که بگه چون تو چشات خوشگل و سیاهه واسه اونه دوست شوهرت شوهرتو دوست داره بخدااا آخر دویوونگیه ، من این شوخیا بین مادرشوهر و عروس رو اصلا نمیپسندم و اجازه ندادم و نمیدم ، همین بعدا دود میشه میره تو چشم خودم بخدا