نمیدونم افسردگی بعد از زایمانه یا چی
میبینم پسرم گریه میکنه منم میشینم های های اشک میریزم
الان اومدم بخیه مو چک کنه
پسرم خیلی گریه کرد دم اومدنم تو اسنپ گریه م گرفته بود
از الان به رفتن مامانم فک میکنم گریه م میگیره اینکه تنها بشیم دوباره
کلا روزای سختی رو میگذرونم فشارهای جسمی ی طرف روحیه مم به شدت شکننده شده
وای عزیزم خیییلی مراقب خودت
باش
خواهر منم زار زار واسه بچه ی بزرگش گریه میکرد
میگفت کمبود محبت نگیره
ولی بعدش خداروشکر خوب شد
الان فقط مال شرایطت سختی هست که گذروندی
حق هم داری
تا میتونی از وجود مادرت استفاده کن
تنها نمون
تنها جایی نرو
وای دقیقا دقیقا تو شرایط خواهرتم
به شدت نگران پسرمم مدام بهش فکر میکنم میترسم اسیب ببینه خیلی واسش ناراحتم نگرانم
حس میکنم اشتباه کردم با اینکه دومی واقعا هدیه خدا بود تو اوج نا امیدی نمیخوامم کفر نعمت کنم
نه عزیزم اصلا نگران نباش
خداروشکر برای دخترگلت
خوبیش این بود من مجرد بودم اونموقع
همش باهاش بازی میکردم
فوتبال
همه چی
الان بهمامانت بگو بیشتر هوای گل پسرت رو داشته باشه
شوهرت ببره بیرون
واسش خوراکی بخره
از طرف نی نی واسش خوراکی بخرین
الان خیلی حساس شده
کلا بچه هایی که هم جنس نیستن بیشتر استرس درست میکنن
سزارینم بد نبود
بخیه هامم گفت پرسیه نمیدونم چی چیه والا نه گره ای داره نه نخی
ولی شکر عفونت و اینا نکرد خوب شده زود کلا من خوش زخمم البته
خیلی به پسرم توجه میکنیم همه ولی خب باز گاهی کم میاریم از شدت لجبازیش وپرخاشگریش درحالیکه اصلا اینجوری نبود قبلا
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
11 ثانیه پیش
12 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
