خواهرای عزیزم اگه تاپیکای قبلیمو خونده باشین در جریان قرار میگیرین.ولی خلاصه اینکهچند سالیه میدونم شوهرم یه زن صیغه ای داره و مجبور شدم به خاطر بچه های کوچیکم و ابروم صبوری کنم.الانم کسی خبر نداره و نمیخام خبر دار بشن.حرفم اینه من زندگیمو دوس دارم.و یه جورایی دوس دارم بیخیال اون زنیکه بشم و فراموش کنم.البته شوهرمم همه جوره زندگی ایده ال رو فراهم کرده برام.ولی حرفم اینه خیلی برام سخته و همش فکرش تو سرمه.اینکه شوهرم میره بیرون با خودم میگم الان با اون زنیکس.و ازین چیزا.تو رو خدا شما بگین من چیکااااار کنم که فراموش کنم وزمدگی عادیمو داشته باشم و حال دلم خوب باشه.البته خیلی ذکر و دعا میخونم.تو رو قرآن سرزنش نکنین چون هیشکی جای من نیس.فقط بگین چطوری بیخیاااااالش بشم و فکر کنم همچین چیزی اتفاق نیوفتاده.اگه کسی مشاور خانوادس یه راه حلی جلو پام بزاره خیلی دعاش میکنم.التماس دعا از همتون
خیلی سخته خیلللللی هیچ کس درکت نمیکنه
وقتی همسرتون خیانت کرده و میکنه و شما میگید زندگی تون رو دوست دارید متوجه نمیشم چیش رو دوست دارید؟ شاید از من دلگیر بشید ولی وقتی شما با خودتون رو راست نیستید هیچکس نمیتونه کمک تون کنه
اول خودت دوم خودت سوم خودت بد بچه هات برات مهم باشن خودتو اعصابتون اولویت قرار بده .
راه دیگه ب ذهنم نمیرسه منم یمدت زندگیم داغون بود از ی لحاظایی با ابن کارا یکم بهتر شدم
هیچ چیز نمیتونه فکر تو را از اون زن منحرف کنه هییییچ چیز
اگر هم هرکس حرفی بزنه الکیه مگراینکه خودت کناربیایی در درونت
چرا مردا نمیگن بخاطر بچه هام؟ چرا زن خیانت میکنه مرده زمین وزمانو ب هم میدوزه شایدم زنه رو بکشه؟
چرا مردا نمیگن بخاطر زندگیم؟
انقد بهشون بها ندین فک کنن چون زندگی خوب برات گذاشته حق داره هرکاری بکنه😑
هیشکی به جای من نیس.من سرزنش نخاستم راهنمایی خواستم.کمکم کنین با خودم کنار بیام
کلا سه را ه داری
اول اینکه بسوزی وبسازی و فکرتو صرف بچه ها کنی و ازصبح تاشب روزمرگی داشته باشی
دوم اینکه خودتم خیانت کنی بهش و دنبال کس دیگه باشی تا اروم بشی
سومم اینکه طلاق بگیری
دیگه راه چهارمی متاسفانه نداری
شوهرت چیزی به نامت کرده؟ یا اونقدری پول بهت میده که بتونی پس انداز کنی؟
اسی عزیزم من رفتم یه سر تاپیکات خوندم من حس میکنم شما شخصیته وابسته ای داری درواقعه وابسته همسرت هستی تا این که دوستش داشته باشی یا به خاطر بجه ها آخه خیلی سخته کنار اومدن با این قضیه البته اگه مستقل بودی وکاری داشتی یا حمایت خانواده قطعا وابسته این مرد نمیشدی
اخه باید بهت دروغ بگند تا تو اروم بشی
من از خانومی که همسرش زن صیغه کرده بود پرسیدم اگر بچه ات معلول ذهنی بود ولی به جاش شوهرت با تو بود را بیشتر دوست داشتی یا الان بهم گفت که معلول داشتم راحتتربودم
ادم دیگه چی باید بگه؟؟؟!!!!!!!
نه عزیزم وابسته نیستم.من فکر دوتا بچه طفل معصومم هستم وقتی بهشون نگاه میکنم بهشون میگم من هر چیزیو تحمل میکنم.میدونم اگه خانوادمم بفهمن پشتم هستن ولی نمیخام ادیت بشن و خیلی از ابرومون میترسم.فقط عزیزم خیلی دعام کن تا به ارامش برسم.میدونی من اون زن رو نفرین کردم و از خدا خاستم تقاص کارشو پس بده و شوهرمم همینطور که خیلنت کرد بدترین خیانت عمرشو ازون زنیکه ببینه و تقاص بده البته نه با جونش.فقط خاستم خدا هدایتش کنه.
