angel_footprint مدیر عضویت: 1400/06/15 تعداد پست: 586 عنوان بیاین مشاعره | مشاهده متن کامل بحث + 810 بازدید | 198 پست شراب تلخ میخواهم که مردافکن بود زورشکه تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش در خموشیهای من فریادهاست آنکه دریابد چه میگویم کجاست؟... 1402/09/11 | 23:33 0 نفر لایک کرده اند ... گزارش تاپیک نامناسب
آوا_هستم۷۶ عضویت: 1402/05/28 تعداد پست: 4067 یک شب ز ماورای سیاهی ها چون اختری به سوی تو می آیم مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدمدولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
ss1253 عضویت: 1401/05/04 تعداد پست: 148 در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید جان دهم که خاک کوی تو باشم من از نهایت شب حرف میزنم. من از نهایت تاریکی و نهایت شب حرف میزنم
آوا_هستم۷۶ عضویت: 1402/05/28 تعداد پست: 4067 من از نهایت شب حرف میزنم. من از نهایت تاریکی و نهایت شب حرف میزنم من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باشهرکسی آن درود عاقبت کار که کشت
ss1253 عضویت: 1401/05/04 تعداد پست: 148 مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم ما به این در نه پی حشمت و جاه آمده ایم. ازبد حادثه اینجا به پناه آمده ایم
ss1253 عضویت: 1401/05/04 تعداد پست: 148 من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت تابداند شب ما به چه سان میگذرد. دردعشقش ده وعشقش ده و بسیارش ده
آوا_هستم۷۶ عضویت: 1402/05/28 تعداد پست: 4067 ما به این در نه پی حشمت و جاه آمده ایم. ازبد حادثه اینجا به پناه آمده ایم ملامت گوی عاشق را چه گوید مردم دانا که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل
آوا_هستم۷۶ عضویت: 1402/05/28 تعداد پست: 4067 تابداند شب ما به چه سان میگذرد. دردعشقش ده وعشقش ده و بسیارش ده همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
ss1253 عضویت: 1401/05/04 تعداد پست: 148 تابداند شب ما به چه سان میگذرد. دردعشقش ده وعشقش ده و بسیارش ده هر شب اندیشه دیگر کنم ورای دگر. که من از دست تو دیگر بروم جای دگر
ss1253 عضویت: 1401/05/04 تعداد پست: 148 هر شب اندیشه دیگر کنم ورای دگر. که من از دست تو دیگر بروم جای دگر روزها فکر من این است و همه شب سخنم. که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
ss1253 عضویت: 1401/05/04 تعداد پست: 148 همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی یارم چو قدح به دست گیرد بازار بتان شکست گیرد
ss1253 عضویت: 1401/05/04 تعداد پست: 148 من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت تومرا جان وجهانی. چه کنم جان و جهان را
ss1253 عضویت: 1401/05/04 تعداد پست: 148 مرا تاجان بود جانان تو باشی. ز جان خوش تر چه باشد آن توباشی یوسف کنعانیان روی چو ماهم گواست. هیچ کس از آفتاب خط گواهان نخواست