یعنی بنظرتون بد نشد بخدا دو روزه فکرم درگیره چون بدبختی برگشت گفت عروسی چجوری باشه خواهر من رفتن مشهد اومدن من گفتم برام مهم نیست ولی دوست دارم حتما لباس عروس رو بپوشم گفت خب اونو میریم آتلیه همش با خودم میگم با خودش نگه پس همین مشکل داشت ک انقدر با من راه اومد
نمیدونم ولی با معیارایی ک داشت جور بودم خوشش اومد ۸ سال ازم بزرگتره