پسرخاله ام با خانمش دوست بودند یه هفته قبل خواستگاری رفته بودن شمال
بعد هفته بعد ما رفتیم خواستگاری دختره پدر عروس گفت اگه اجازه بدید جون ها برن تواتاق صحبت کنن
یهو شوهر خاله ام سوتی داد ک شما خبرندارید این دوتا هفته قبل سفر بودن دوتایی🥴😆😂😂همه جمعیت خندیدن