جریان کارهای زیادی که مامانم برای خانواده اش میکنه توی تاپیک های قبل هست اما به طور خلاصه بگم خیلی زیادی کار میکنه براشون کلی خواهر و برادر دارن که الان ۳ تاشون کاملا میتونن کمک مامانم باشن اما فقط پز دادن تفریحاتشون بلدن و میگن بلد نیستیم فلان کار رو کنیم یعتی نمیدانم راحت جانم
مامانم این چند وقت خیلی دنبال کاراشون بود الان دو روزه دیگه از پا افتاده و زیر زانوش ورم کرده و کاملا نمیتونه پاش رو زمین بزاره با این حال که به خانواده اش گفت که این مشگل پیش اومده باز امروز زنگ زدن فردا برو فلان کار رو بکن که برای اولین بار مامانم چون واقعا دیگه حتی نمیتونه خودش کاراش بکنه گفت نمیتونم
تو این چند وقت حتی یه نفرشون هم زنگ نزده تشکر کنه که مامانم جای اونا هم کار میکنه فقط موقعی که کار دارن زنگ میزنن
تمام مدتی که خونمون هستیم یا تفریح میکنیم به فکر اوناس من واقعا خسته و کلافه شدم یعنی زندگیمون رو اونا میچرخه اگر کاری نداشتن خدای نکرده یکم برای خودمون باشیم که بازم حرف اونا هست یعنی من نیاز دارم مامانم کنارم باشه اما یا نیست اگر م باشه حرف و کار اوناس .یه جورایی وقتی که باید به عنوان مادر و خانم برای من و تفریح خودش بزاره رو برای اونا میزاره بعد میگه با این کار خوشحالم .یه مدت گفتم خب ولش کن به من چه خوشحاله دیگه اما الان دیگه از پا افتاده مگه میشه آدم خوشحال باشه اما از پا بیفته؟! حالا الانم حتی یکیشون زنگ نمیزنه بگه بیام کمکت یا حالش بپرسه
تمام مشکلات درد های مامانم افسردگی ش تفریح نکردن ما و ...تقصیر اوناس
شما میگین من چی کار کنم که یه جوری بفهمن کع کارشون بده البته احتمالا میفهمن اما از زرنگیشون هست که کاری ندارن .خلاصه میخوام ار آسیب بیشتر جلوگیری کنم اینا تا زمانی مامان منو میخوان که براشون حمالی کنه واقعا خسته و عصبانی هستم یه موقع هایی دلم برای خانواده اش میسوزه خودمم میرم کمک اما وقتی میبینم حتی تشکر نمیکنن و کمک نمیکنن چرا برم؟ چرا بزارم مامانم تنها انجام بده خب آقا مثلا ۴ روز کاره هر کسی یه روزش بره اینجوری یه نفر از پا نیفته
در ضمن برلی مامانمم لطفا دعا کنید مشکل خاصی نداشته باشه که البته حدس میزنم پارگی زیر زانو باشه