2777
2789
عنوان

فوت پدرم در بارداری

411 بازدید | 12 پست

هفته ۲۲ بارداری بودم که پدرم فوت کرد 

الان حدود ده روزه 

پدری که تمام جونم وابسته‌ش بود 

سوگ بابا از یک طرف استرس وحشتناک داستانهایی که عموهام و برادرم درست کردن از یه طرف 

نگران بچه‌م هستم 

طفلکی با من عزادار باباس و تمام استرسها رو هم بامن تجربه میکنه 

نگرانشم 

دعا کنید برام .

خدا بهت صبر بده عزیزم برای آرامش خودت و بچه ات قران بخون خیلی موثره

یک مادرم، مادری رنج کشیده ،مادری که لحظات آخر جگر گوشه اش را دید و هیچ نتوانست انجام بده ...به یاد اشک های آخرین لحظات فرزندش آب میشه و میسوزه تا قیامت... یک مادر که دلتنگی عمیقی را داره تجربه میکنه ای کاش هیچوقت خداوند پدر و مادرها را با بچه هاشون امتحان نکنه😔😔برای همدیگه از خدا طلب خیر کنیم.🙏🏾خدا را با همه داده و نداده اش شکر کنیم🙏🏾.حتی به شوخی دلی نرنجونیم.نفرین نکنیم. هیچوقت برای کسی مرگ نخواهیم...

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

منم بارداربودم مامانم فوت کرد انقد ک غصه خوردم ولی بوم سالم دنیا اومد . استرس نداشته باش سعی کن خودنو اروم کنی و بدونی ناراحتیت کاملا عادیه و میگذره. 

اسم کاربریم! من نمیدونستم نمیشه عوض کرد وختی نوشتم حالم اصلا خوب نبود . خلاصه شد دیگه .حالا ک شده و نمیشه تغیرش داد برای پدرمادرم فاتحه بخون خداخیرت بده💚

خدا پدرتونو رحمت کنه و ب شماارامش بده..ان شاالله نی نیتونم طوریش نمیشه ب دلت بد راه نده...واست صلوات فرستادم 

حداقل کاری که میتونیم بکنیم؛ ســــلامـــتی و فـــرج حضرت مهــــــدی موعود (عج) صــلــــواتـــــ.
کاش به شوهرت میگفتی این  روزا بیشتر حواسش به تو باشه و اخبار خانواده ات بهت نده

توی خونه پدرم هستم الان 

شهرستانم

یه برادر دارم فقط 

نه خواهری نه کسی 

شوهرم هم برگشته تهران سرکارش 

مامانم هم هیچ درکی نداره از اوضاعم و فریادهاشو نمی‌تونم تحمل کنم دیگه  

از صبحونه، دیگه چیزی نخوردم 

ان شالله صبرت بیشتر از غمت باشع

بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که بر من نوشته شد به خاطر پرخاشگریم با تو در هنگام نرسیدن روزی و به خاطر رفتن از در خانه ات به سوی بندگانت همراه با تضرع واظهار خضوع و کوچکی در نزد آنان درحالی که کلامت  را در کتاب متینت به گوشم رسانده بودی که ”آنان برای پروردگارشان اظهار خضوع و تضرع نکردند ًپس بر محمد و آل محمد صلوات فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
توی خونه پدرم هستم الان  شهرستانم یه برادر دارم فقط  نه خواهری نه کسی  شوهرم هم ب ...

تسلیت میگم

خدا صبرتون بده

وروحشون قرین رحمت الهی باشه


چرا نرفتی خونه خودت 

برادرات از الان دعوای ارث ومیراث میکنن

زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه!"جهنم من شوهرم و خانواده شن! من جهنمو توی این دنیا تجربه کردم"بی صبرانه منتظر اون روزی هستم که تک تک بابت دونه به دونه بدی هاشون تقاص بدن... میگن دعای نی نی سایتیا گیراست ومن اینو به چشم دیدم؛دعاکنید هرچه زودتر شاغل بشم وخونه دار بشم و بتونه دخترمو بیارم کنارخودم و بادخترم یه زندگی آروم رو تجربه کنیم؛من سنی ندارم این همه درد واسه من وبچه م زیادیه!خدایا دخترم وآینده مونو به دستای پرقدرت تو می سپارم؛زندگی وآینده ای پر از آرامش و خوشبختی برامون رقم بزن....دلم برای خود سابقم خیلی تنگ شده....چه زود دیر شد....
تسلیت میگم خدا صبرتون بده وروحشون قرین رحمت الهی باشه چرا نرفتی خونه خودت  برادرات از ال ...

یه برادر دارم فقط 

موندم پیش مامانم

بابام ۶۵ سالش بود همش 

برادرم روز دوم فوت بابام توی حیاط یه فریادی سرم کشید که هنوز تنم میلرزه 

اگه بابام بود هرگز جرأت نمیکرد 

بابام انقدر منو دوس داشت که بخاطر اینکه برادرم عروسی من نیومد باهاش قهر کرده بود..

یه برادر دارم فقط  موندم پیش مامانم بابام ۶۵ سالش بود همش  برادرم روز دوم فوت بابام توی ...

آخه ی.فقط خدا بهت صبر بده

من پدرم پارسال تصادف کرد وتوی ۴۳سالگی پرکشید


زمان میبره تا کنار بیای.

من هنوزم باورم نمیشه

زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه!"جهنم من شوهرم و خانواده شن! من جهنمو توی این دنیا تجربه کردم"بی صبرانه منتظر اون روزی هستم که تک تک بابت دونه به دونه بدی هاشون تقاص بدن... میگن دعای نی نی سایتیا گیراست ومن اینو به چشم دیدم؛دعاکنید هرچه زودتر شاغل بشم وخونه دار بشم و بتونه دخترمو بیارم کنارخودم و بادخترم یه زندگی آروم رو تجربه کنیم؛من سنی ندارم این همه درد واسه من وبچه م زیادیه!خدایا دخترم وآینده مونو به دستای پرقدرت تو می سپارم؛زندگی وآینده ای پر از آرامش و خوشبختی برامون رقم بزن....دلم برای خود سابقم خیلی تنگ شده....چه زود دیر شد....
خدا رحمتشون کنه 

ممنونم عزیزم

زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه!"جهنم من شوهرم و خانواده شن! من جهنمو توی این دنیا تجربه کردم"بی صبرانه منتظر اون روزی هستم که تک تک بابت دونه به دونه بدی هاشون تقاص بدن... میگن دعای نی نی سایتیا گیراست ومن اینو به چشم دیدم؛دعاکنید هرچه زودتر شاغل بشم وخونه دار بشم و بتونه دخترمو بیارم کنارخودم و بادخترم یه زندگی آروم رو تجربه کنیم؛من سنی ندارم این همه درد واسه من وبچه م زیادیه!خدایا دخترم وآینده مونو به دستای پرقدرت تو می سپارم؛زندگی وآینده ای پر از آرامش و خوشبختی برامون رقم بزن....دلم برای خود سابقم خیلی تنگ شده....چه زود دیر شد....
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792