امروزداشتم فیلم ترکی خانواده رومیدیدم که پسره میخواست بازنش بره یه جای دورزندگی کنه ولی چون مادرش بهش وابسته بودخودکشی کردحتی قبل ازاون باکارای بدش که فکرمیکردبه صلاح پسرشه عذابشون دادمثل مادرشوهرمن که خیلی به شوهرم وابسته بودهرکاری کزدتاماروازهم جداکنه پسرمم گرفت فقط چون تحمل دوری ازپسرشونداشت
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
حالا مال من ازاون ور بوم افتادن شیش ساله تهرانم هزار کیلومتر دورتر مامانم کلا سه بار اومده خونم اگه من بهش زنگ نزنم مامانم شاید یه هفته یکبار زنگ نزنه بهم
خانواده شوهرمم ازمال من صدبرابر بدتر تازه چقدرم سر شوهرم کلاه گذاشتن پولمونو خوردن بماند
شایدم انقدروابستگی کورشون کرده فک میکنن صلاح بچشونه حتی اگه عذاب بکشه
والا مادرشوهر من تا وقتی تو ی ساختمون بودیم ی لیوان اب دست شوهرم نمیداد وقتی خسته از سرکار میومد بجای خسته نباشید شروع میکرد گلایه از من وقتی داشتیم میومدیم بیرون انقد اشک تمساح میریخت که نگو همه میگفتن عروسش بده در حالی که زندگیو برا هردومون کوفت کرده بود باور کن نمیکرد ی جفت جوراب برا شوهرم اب بکشه این چه دوستداشتنیه
پسر قشنگم با امدنت زندگی مامان رنگ و بوی بهشت گرفت🩵