عزیزم مگه چندسالتونه وچندساله ازدواج کردین
چجور بچه هارو به شما دادن
خوشبحالت آفرین. منم میخواستم جدا بشم فهمیدم دومی رو باردارم .درصورتی ک جلوگیری داشتیم شوهرم برای نگه داشتنم اینکار رو کرد. شبی نیست باهاش دعوا نداشته باشم آرامشم رفته خیلی ناراحتم . از وقتی دومی رو هم باردار شدم زندگی برام سخت شده
ممنون مهربون
الهی آمین خانوادم این مدت حمایت صد در صد کردن
همیشه میگن اون بی لیاقت چطوری میتونه تو و بچه ها رو نبینه . آخه بچه هام مثل فرشته هستن مودب و زیبا
چرا نزدیک خانوادم زندگی میکنم
پدر و مادرم فوت کردن عزیزم آسمانی شدن
باورم نمیشه یکی بعدجدایی این حال خوب روداشته باشه ازبس گفتن طلاق ال وبله وسخت تعجب اورترین تاپیکی بودک خوندم خداروشکرک حال خودت خوبه موفق باشی
توکل بخدا انشالله سرش به سنگ بخوره اخلاقش و رفتارش رو درست کنه
یکم مغرور بشو براش منظورم سرسنگینه. جواب بدیاشو اصلا نده در عین حال سرسنگین باش
شاید اصلاح کرد خودشو
اشتباه من این بود خیلی کوتاه میومدم غرورم رو زیر پا میزاشتم که زندگیم رو حفظ کنم. جوابشو نمیدادم از طرفی هم در موضع ضعف واقع میشدم ترسم از نبودنش رو ظاهرم و چهرم کاملا نشون میداد
فکر کرد بدون اون نمیتونم درصورتیکه این فقط یک توهم بود که من داشتم
انشالله زندگیت روبراه بشه عزیزم
امیدوارم این حسی که داری دائم باشه الان هیجان داری از تغییری که تو زندگیت افتاده به هر حال شما دیگه جدا شدی و من فقط میتونم بگم برا اینکه بچه های سالمی تربیت کنی خیلی خیلی مواظب خودت باش دنیا جای عجیبیه برای یه مادرِتنها عجیبتر .....
عزیزم من خیییییلی از طلاق میترسیدم
چون طلاق برای ما تابو هست اصلا اطرافیانم نمیپذیرن خانوادم سر شناسن استرس وحشتناک میگرفتم به طلاق فکر میکردم
الان میفهمم چقدر اشتباه میکردم بیرون اومدن از یه باتلاق خیلی خوبه از جهنم اومدم بیرون
پشت فرمون جرات نمیکردم بشینم از بس سراسر وجود من درکنارش منفی شده بود
برای من جدایی نه تنها سخت نبود خیلی هم خوبی به همراه داشت
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
