هفته ی پیش دخترم برای مادرم تعریف کرده که با امیر( نامزد غیر رسمی) رفتیم شهربازی، مامانم هم شاخک هاش تیز شده،بیشتر سوال پرسیده ، متوجه شده که امیر پیش ماست خیلی وقتا، از من پرسید منم انکار نکردم
راستش مامانم خیلی از امیر خوشش نمیاد، از نظرش پسر دخترباز و خوش گذرونیه،
شروع کرد به دعوا کردن با من که تو داری آبروی ما رو می بری، ما رو باش چه حسابی روی تو باز کرده بودیم، خاک بر سرت کنن، از شوهر دسته گلت طلاق گرفتی بچه ت رو بی بابا کردی که بری دنبال این کثافت کاری هات