من ۱۹ سالمه
همسرم ۲۸
اول درباره خودم : من تو اجتماع و فامیل دختر آروم و جدی و از نظر اکثریت خوشگلیام که حیف شده با شوهر کردنش بدون گرفتن عروسی و طلای درست وحسابی اونم تو سن کم ولی با تمام مشکلاتی که منو و اعتماد به نفس و روحیمو داغون کرد بازم همسرمو دوست دارم ولی بعضی وقتا بعضی رفتارا و حرفا یا اتفاقا از سمت خانواده یا همسرم باعث میشه خودم احساس حقارت و حیف شدن بهم دست بده حس اینکه مگه من چندبار زندگی میکنم؟
سه سال ازدواج کردیم و هنوز بچه نداریم چون من سنم کم بود قبول نکردم تو این سه سال با همه ی اصرارا و گوشزدا ولی قراره چندماه دیگه اقدام کنیم تا تو سن ۲۰ سالگی بدنیا بیاد البته اگه طول نکشه
درباره همسرم : اول ویژگی خوب شوخ طبعه من اکثرا منطقی و آرومم ولی اون با شوخ طبعیش منم از اون حالت در میاره و نمیزاره زیاد برم تو لاک خودم پایهاس و کارایی که فکر میکنه خوشحالم میکنه رو با اینکه مشغله کاری و مالیش زیاده برام انجام میده
دست و دلبازه و اصلا خسیس نیست رمانتیکه و همیشه گل میخره واسم خونمون پراز گل خشک شده
محبت کلامی رو خیلی خوب بلده و خیلی لوسم میکنه بهم با تعریفاش اعتماد بنفس میده
ویژگی بد : بدجور تعصبیه روی نگاه روی حرف روی لباس روی مو البته اینم هست که کمتر شده یخورده ولی بازم این اخلاقو داره من به خودم برسم هول میشه انگار نمیتونه منو یا نگاه بقیه رو کنترل کنه یجوری میشه رفتارش نمیگه تو نباید به خودت برسی به در و دیوار گیر میده و عصبی میشه من برم محله ی مامانم دلشوره میگیره فکرای بد میکنه نمیگه بهم فکراشو ولی همش گیر میده غر میزنه که بهم زهر میشه اونجا نمیزاره با دوستام برم بیرون نمیزاره تنها برم گردش یا یه هفته بدون غر زدن و گریه کردن و دعوا خونه ی مامانم باشه نمیزاره لباسی که دوست دارم بپوشم منکه نمیخوام لختشم حسرت یه لباس به دل خودمو انتخاب خودم چرا باید داشته باشم تو این سن؟
* من هیچی از نظر مالی تا الان ازش نخواستم ولی آرامش میخوام اعتماد میخوام آزادی تو تفکر و لباس و تفریح و انتخاب مسائل خودم میخوام
این دوگانگی هاش واقعا گیجم کرده
من چیکار کنم میگید؟