2777
2789
عنوان

کسایی ک تو بچگی خیلی کتک خوردن

1570 بازدید | 21 پست

من بچه ک بودم با خواهر برادرم ک بازی میکردیم اگه صدا میکردیم یادعوامون میشد مامانمون به شدت میزدمون درحد مرگ با شلنگ همیشه تا حرفی میزدم تو جمع بهم اخم میکرد هرجور میخاست مثل خمیر شکلمون میداد اصلا اعتمادبنفسامون داغونه مخصوصا من به هیچ وجه اجازه حرف زدن نداشتیم ک مثلا بگن بچه فلانی باتربیته ولی اصل ماجرا بی اعتماد بنفسی مون بود و ترس از اخم و اشاره های مامان هروقت با بچهای همسن مون بحثمون میشد حتی اگه حق بامون بود مامانم با ما دعوا میکرد  معلم کلاس چهارمم منو بجای یکی دیگه زد ولی باز جرعت نداشتم دهن باز کنم  الان اینقد خودکم بین و خجالتی ام اصلا عواطف خودم برام مهم نیس همیشه راحتی و خوشحالی دیگران برام مهمتره از اینکه مثل مامانم سخت گیر باشم میترسم حتی یه اخم کوچولو ک ب پسرم میکنم یاد مامان می افتم خیلی حال روحیم داغونه

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

به جان خودم برا بچه های امروز کتک نیازه بزارین پسر ۳ساله رو شرح بدم از صبح الطلوع چراغ روی سقف و میخواد خراب هم نمیخوادا همونو میخواد از موهام میکشه شدید از موهاش میگیری ول کنه میگه تو منو کتک زدی روکش صندلی پاره کرده و قندون و ریخته زمین از عمد ها نه غیر عمد میگه تو چراغ ندی منم اینجوری میکنم حالا این بچه رو از گوشاش نگیری چی کار باید بکنی هان

منو نمیزدن اما هم پدرم هم مادرم کلی  بیخود و بی جهت دعوامون میکردن، شدیدااااا‌ .‌مامانم کلاً زبونشو گاز میگرفت و با پشه کش میومد بزنه، البته داداشم خیلی فضول بود اونو میزد اما منو هم دعوا میکرد. وای بابام قیافش موقع عصبانیت خیلی وحشتناک میشد جوری میومد سمت آدم من 💩به خودم. هنوزم همونجوره و دست بزنم پیدا کرده

یه بار جلوی دوستم منو زد😐 یه بارم قرار بود من و دوتا از دوستامو برسونه مدرسه، خودش گفت میرسونمتون. بعد ما هم توی حیاط منتظر وایساده بودیم یهو آینه بغل ماشینش نمیدونم چی شد خراب شد(شایدم جای دیگه ماشین بود) عین آدمیزاد آروم نگفت که خودتون برین مدرسه من نمیتونم، جوری داد زد و دعوا راه انداخت که دوستام نزدیک بود سکته رو بزنن، یه پا داشتن دوپا قرض کردن تا مدرسه دویدن، منم آبروم رفته بود. هی میگفتم ن بابام خوبه وقتی عصبی میشه اینجوریه😑در صورتی که  اصلا خوب نبود اکثر مواقع عین سگ پاچه میگرفت فقط گاهی خوب بود

 💫 Que sera, sera 💫🧚‍♀️  خدایا من را خرج کاری کن که مرا به خاطرش آفریدی..🤍🕊️

به جان خودم برا بچه های امروز کتک نیازه بزارین پسر ۳ساله رو شرح بدم از صبح الطلوع چراغ روی سقف و میخ ...

مابچگی اینجوری نبودیم و دست ب وسیله خونه نمیزدیم ولی همش جای شلنگ رو بدنمون بود

مابچگی اینجوری نبودیم و دست ب وسیله خونه نمیزدیم ولی همش جای شلنگ رو بدنمون بود

شوهر خالم بچه هاشو با لگد و شلنگای کلفت میزد.‌😐جوری که من از ترس میگفتم باز شانس آوردم که این بابام نشد. خیلی وحشی تر بود.

یه بار من خودم دیدم که به دختر خالم گفت چرا اینجا نشستی یا نیومدی خونه ، دنبالش دوید با لگد و تیپا زدش که افتاد . کلی با مشت زد توی کمرش و بهش سیلی زد.

یه بارم دیدم با شلنگ افتاده به جون پسر خالم و دختر خالم میزد توی پاهاشون اینا وایساده بودن جیغ و داد میکردن و جرئت فرار نداشتن چون میگفتن بعدش که ما رو بگیره بیشتر میزنه

 💫 Que sera, sera 💫🧚‍♀️  خدایا من را خرج کاری کن که مرا به خاطرش آفریدی..🤍🕊️

منو نمیزدن اما هم پدرم هم مادرم کلی  بیخود و بی جهت دعوامون میکردن، شدیدااااا‌ .‌مامانم کلاً زب ...

نسل پدرمادرامون یه مشت افسرده و بی اعتمادبنفس تحویل جامعه دادن من دخترداییم خیلی بهم تیکه مینداخت جرعت حرف زدنم نداشتم خونشون نمیرفتم مادر من یادمه اون موقع ۱۷سالم بود گفت باید بریم خونشون‌من ک گفتم نمیام پاشد جوری کتکم زد بقران از دهنم خون میومد چشمم کمبووود هرکی میدیدم فک میکرد تصادف کردم اخرشم بهم گفت چون ازت بهتره نمیخای ببینیش

به جان خودم برا بچه های امروز کتک نیازه بزارین پسر ۳ساله رو شرح بدم از صبح الطلوع چراغ روی سقف و میخ ...

بنظرم گاهی وقتا تنبیه نیازه تا بچه بفهمه کارش عواقب داره وقتی تنبیه به جا و درست باشه هیچ اتفاقی واسه روحیه بچه نمیوفته

«...من تمام تلاشم را کردم و تمام زبان های دنیا را یاد گرفتم اما چه کنم که هیچ کدام برای توصیف کردن تو کافی نبود ...✨🦋»

منم دقیقا همینطور

فرقم اینه که راحتی کسی برام اولویت نیست زندگی رو کلا ول کردم

تقریبا به همه ی شاخه های علوم انسانی علاقه دارم. گاهی در مورد فیلم هایی که دیدم و کتاب هایی که خوندم می نویسم. در خواست دوستی قبول نمی کنم مگر اینکه از قبل دلیلشو بدونم.

چند ماه پیش پدربزرگم فوت کرد وقتی خبرشو بهم دادن عین فیلم جلو چشمام اومد یروز بچه بودم با توپ شيطونک بازی میکردم خورد به شیشه چراغ افتاد شکست پدربزرگم دنبالم کرد بارون میبارید پای برهنه تو کوچه ها میدیدم وپاهام تا زانو گلی شده بود منو گرفت کلی کتکم زد وارد خونه از موهام میکشید ومیومد چقدر دردگرفت قلبم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته

داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   aeeil  |  11 ساعت پیش
توسط   edctctvunikabcd  |  1 ساعت پیش
توسط   ملیس۲۳  |  10 ساعت پیش