2777
2789
عنوان

قلبم از دست بابام درد میکنه💔

414 بازدید | 32 پست

خیلی اذیتم میکنه😔 مدام توهین تحقیر، از هر کاری رفتارم میخواد ایراد بگیره، همیشه منو مقصر میبینه، احساس نا کافی بودن بهم میده، بد دهن، فحاش، دست بزن داره، خیلی خسته ام مخصوصا این مدت 

اگه کسی هست بگید بقیه اش رو تعریف کنم

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

اواسط مهرماه مامانم یه عمل اورژانسی شد گفتن، مورد مشکوک و عمل شد، اوایل که کلا هوشیاری نداشت و بی هوش بود تا زیرش هم من جمع میکردم. تمام کارهای خونه و فشار دانشگا۶ بعضی وقت ها حتی نمیرسیدم ناهار بخورم 

تو این مدت همه اش تنها بودم، چه تو بیمارستان چه تو مطب 

حتی کمکی هم نمیکرد 

فقط بهونہ دستش نده دیگہ اخلاقش اینہ و نمیشہ عوضش ڪرد خودتوسرگرم ڪن..بابقیہ چطوره مامان و خواهربرادرها؟

آقاببخش ڪہ سرم گرم زندگیست...دلم براے شما تنگ نمےشود😔😓اللهم صل علے محمدوآل محمد و عجل فرجهم
اصلن حسابش نکن قوی باشه 

یکم بی اهمیت باشه نسبت به این داستانم درسته ولیی نمیشه اصلا حسابش نکنه چون هرروز داری خانوادتو میبینی باهاشون وقت میگذرونی نمیشه دیگه پدره یبار بگه دو بار بگه بار سوم دیگه ادم ناراحت میشه 

تا چند شب قبل که بدون بهانه با مامانم دعوا میکرد و متوجه شدم دست روش بلند کرده. سریع رفتم گفتم بس کنه و اونم اومد به منم بزنه گفتم اینقدر ارزش دارم برات؟ گفت اندازه پشگل هم ارزش نداری 

میدونید خیلی ناراحت دم خیلی برخورد بهم 

بعدش گفت گمشو از خونه بیرون و منم هیچ کاری باهات ندارم 

حس میکردم قلبم میخواد بگیره 

حتی الان هم که بهش فکر میکنم خیلی ناراحت میشم

خیلی سخته میدونید هر کاری میکنم بازم ذهنم مشغوله، انگار همیشه یه ترس و استرس دارم


شابد پدرت فکر میکنه اینطوری تو مقاوم تر میشی خب هرکی دیدگاهی داره 

دیده مثبت پدرتو نگاه 

وبازندگی بجنگ 

یادم شوهرم همیشه ی حرفی میزد باعث سرد شدن من تو کارها میشد بهش گفتم چرا اینطور میگی گقت میخوام قوی تر باشی 

نمیدونم خوش که فکر میکنه رفتارش درسته 

ولی ازاون موقع که فهمیدم دیگه به حرفاش توجهی نکردم خوبه و بد خودم بود 

تا چند شب قبل که بدون بهانه با مامانم دعوا میکرد و متوجه شدم دست روش بلند کرده. سریع رفتم گفتم بس کن ...

مادربزرگی یا کسیو نداری از خانواده مادری یا پدری که بتونی چند روز بری خونشون؟

فقط بهونہ دستش نده دیگہ اخلاقش اینہ و نمیشہ عوضش ڪرد خودتوسرگرم ڪن..بابقیہ چطوره مامان و خواهربرادره ...

با مامان اصلا خوب نیست، با برادرم اصلا عجیب رفتار میکنه مثل یه شاهزاده میمونه دربست در اختیارش هر کاری اون کنه درست و من کنم غلط 

بعضی وقت ها خیلی ناراحت میشم از این همه تبعیض

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز