شوهر منم پارسال سالگرد ازدواجمون رو فراموش کرد، بیرون بودیم گفتم بریم برام شیرینی بخر، گازشو گرفت مستقیم اومدیم خونه، بعد یه نیم گفت خواهرم داره میاد خونمون منم اینقدی زورم اومده بووووووود ولی سکوت کردم، خواهرشوهرم باگل و کیک اومد خونمون، بعد فهمیدم شوهرم تا یادش اومده پیام داده خواهرش گل وکیک بگیره، اونشب خیلی ساده گذشت ولی من عاشق شوهرم شدم چون تا یادش اومد باهمون کیک وگل سعی داشت یه برنامه تدارک ببینه
بی توقع نباشید ولی اوقات تلخی هم نکنید