چندروز پیش همش تو فکر جن بودم خاطراتشم تاپیک زده بودم
بعد دیشب پسرم تنها داشت بازی میکرد دوسالشه
هممون نشسته بودیم یهو یه گریه عجیبی کرد نفسش بند اومد همه دویدیم سمتش دیدیم یه سمت صورتش جای خراشه و توی گوشش زخم شد
گوششو گرفته بود گریه میکرد شدید
همه شوکه شدن چهارقل خوندم و اسفند و چهارگوشه خونه سرکه و نمک ریختم..بخدا شبشم تو خوابم اومدن سراغ خودم