سلام دوستان من ممنونم بابت تک تک همراهیاتون من خودم برداشتم به دختره زنگ زدم برداشت گفتم شما چرا به همسر من زنگ زده بودید گفت من دوست دختر رفیق همسرتونم البته اسم طرف وگفت ولی نمیتونم بگم شناخته شم بعد گفت من اونروز قرارداشتم با دوست پسرم رفتم سر قرارنیومد زنگ زدم برنداشت نگران شدم زنگ زدم به یکی از رفیقای دوست پسرم که شماره اشو داشتم گفت خبر ندارم ولی یه رفیق داره بیشترپیش همن بیا شماره اونو بدم شاید پیش اون باشه که شماره همسر منو میده به اون دختره و دختره ام زنگ میزنه به همسر منو وسراغ دوست پسرشو میگیره که همسر منم میگه لطف کنین تماس نگیرین دیگه همسر من حساسه واینجوری ومن فهمیدم شوهرم بی گناه بوده ولی به روش نیوزدم که زنگ زدم به دختره چون بعدا میگه ابروموبردی و هنوزم سفت ومحکم میگم بیا جداشیم بدجورترسیده تااون باشه چیزیو ازمن پنهون نکنه