2777
2789

با یکی از همکارام که پسر خوبی هم هست خیلی رابطه ی صمیمی ای داشتیم من چون خیلی وقته با کسی تو رابطه نرفتم دوست نداشتم با اینم رل بزنم چون میدونم تهش جداییه نمیخوام الکی خاطره بسازم اینم نتونست خواستشو مستقیم بگه اومد گفت بریم بیرون من اولش ضایش کردم دومین بار گفت گفتم باشه خارج از محلمون میریم ولی بعد پشیمون شدم چون اگه باهاش میرفتم بیرون انگار باهاش وارد رابطه شدم سومین بار گفت گفتم نه لطفا دیگه نگو بعد اون دیگه برام قیافه میگیره مایی که انقد میگفتیم میخندیدیم حالا انقد با هم غریبه شدیم چندباری رفتم سمتش دیگه مثل قبل نیستش بابتش ناراحتم از یه طرفم غرورم اجازه نمیده چرا نتونست باهام دوست بمونه؟

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز