2777
2789
عنوان

چرا دیگه هیچی خوشحالم نمیکنه؟

260 بازدید | 12 پست

فکر میکنم دیگه چیزی تو این دنیا نیست که بتونه منو خوشحال کنه اشتیاقم در مورد همه چیز و همه کس رو از دست دادم عین یه ربات شدم که یکسری کارهای از پیش تعیین شده رو هر روز دارم انجام میدم قبلا خیلی سرزنده و بااستعداد بودم ولی الان هیچی ازم نمونده نمیدونم چی شد که به اینجا رسیدم و اصلا نمیدونم چطوری باید خودمو نجات بدم

انگار هیچی برام مهم نیست همه چیز برام بی ارزش شده هر کاری که میخوام انجام بدم میگم که چی بشه و تقریبا حوصله ی هیچی رو ندارم

چیکار کنم

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

افسردگی تونو درمان کنین 

فکر نمیکنم افسرده باشم چون مشاوره رفتم اصلا چیزی در مورد افسردگی مطرح نکردن یا حتی برای اضطراب هم پزشک مغز و اعصاب رفتم ایشون هم اشاره ای به افسردگی نکردن

فکر نمیکنم افسرده باشم چون مشاوره رفتم اصلا چیزی در مورد افسردگی مطرح نکردن یا حتی برای اضطراب هم پز ...

من که والا این نشونه ها رو داشتم... افسردگی تشخیص داده شد و در مراحل ابتدایی معمولا با مشاوره حل میشه اما در صورت حاد بودن باید دارو مصرف بشه زیر نظر روانپزشک

به خدا دیگه خودمم موندم آخه من چم شده

وضعیت خیلی سختیه، منم توی یه دوره ای اینطور شده بودم 

یعنی حتی خندیدن هم تظاهری بود، رسما هیچ چیز منو خوشحال نمی کرد و خداروشکر که گذشت، فکر میکردم هیچ وقت درست نمیشم اما درست شدم 

وضعیت خیلی سختیه، منم توی یه دوره ای اینطور شده بودم  یعنی حتی خندیدن هم تظاهری بود، رسما هیچ ...

تنت سلامت و روانت همیشه در آرامش باشه الهی🤎

شما دارو مصرف کردی؟ اگر بله عوارضش چی بود و اینکه راحت تونستی کنار بذاری داروهاتو؟

تنت سلامت و روانت همیشه در آرامش باشه الهی🤎 شما دارو مصرف کردی؟ اگر بله عوارضش چی بود و اینکه راحت ...

دارو که یدونه برای خوابم ک خیلیییی کم شده بود مصرف کردم 

بقیش اینکه بسختی خودمو با اجتماع درگیر کردم 

رفتم کلاس، خودمو ریلکس و کم کم پر از احساسات خوب شدم.... داروی خوابمم یادم نمیاد واقعا ولی خیلی خوب بود 

دارو که یدونه برای خوابم ک خیلیییی کم شده بود مصرف کردم  بقیش اینکه بسختی خودمو با اجتماع درگی ...

من شاغلم تو طول روز کلی آدم میبینم و باید باهاشون برای کارم تعامل کنم کلی هم مسئولیت دارم ولی میدونید متاسفانه من مثل یه ماشین شدم نه چیزی رو حس میکنم نه ناراحت میشم نه خوشحال میشم هیچی فقط گاهی قلبم خیلی سنگین میشه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792