خیلی وقته که عضوم اولین باری که اومدم اینجا برای بچه دار شدن بود
اون موقع خیلی ذوق داشتم
دوران سیاه کرونا پدرم و از دست دادم
چندین بار از ابندای ازدواجمون خیانت دیدم
همسرم
هم خوشتیپه هم جذابه هم الان موقعیت شغلی و مالی خیلی مناسبی داره
اون موقع ها هرباری که مچشو میگرفتم نهایت دوهفته توو خودم بودم وعذاب میکشیدم و تموم میشد
یعنی میخواستم که تموم بشه برام
الان بیش از یکسال از آخرین خیانتی که بهم کرد گذشت و من همه ی این مدت فقط و فقط عذاب کشیدم
نمیدونم شاید بعد از بابام کم طاقت تر شدم
جنگیدم
دعوا کردم
داد زدم
خودمو زدم
اونو زدم
وسایل و شکستم
هربار آشتی کردیم
اما حس من همونه چیزی برام عوض نشده
مشاوره رفتیم حرف زدیم اما همه چیز همونه از هیچی لذت نمیبرم ته همه ی خوشحالیام ناراحتم وقتی بهم محبت میکنه حالم بدتر میشه گیر کردم
هم دوسش دارم هم نمیتونم باهاش بمونم
میخوام جدا بشم
اما میترسم
از تنهایی
از بعدش
اینم بگم که من به شدت مستقلم خونوادم هم همیشه کنارم هستن از نظر مالی و اینا هم چیزی کم ندارم
اما
من خیلی زحمت کشیدم برای این 11سال زندگی
خیلی با همه ی نداریا ساختم با اینکه خونه ی بابام همه چیز داشتم
مرد خیلی خیلی خووبیه
اما ....
خیلی مهربونه خیلی بهم میرسه ولی
یادم نمیره چیکار کنم؟
نه میتونم کنار بیام
نه میتونم فراموش کنم