2777
2789
عنوان

کمک میخوام

73 بازدید | 13 پست

خیلی وقته که عضوم اولین باری که اومدم اینجا برای بچه دار شدن بود 

اون موقع خیلی ذوق داشتم 

دوران سیاه کرونا پدرم و از دست دادم

چندین بار از ابندای ازدواجمون خیانت دیدم

همسرم

هم خوشتیپه هم جذابه هم الان موقعیت شغلی و مالی خیلی مناسبی داره

اون موقع ها هرباری که مچشو میگرفتم نهایت دوهفته توو خودم بودم وعذاب میکشیدم و تموم میشد 

یعنی میخواستم که تموم بشه برام

الان بیش از یکسال از آخرین خیانتی که بهم کرد گذشت و من همه ی این مدت فقط و فقط عذاب کشیدم 

نمیدونم شاید بعد از بابام کم طاقت تر شدم 

جنگیدم

دعوا کردم

داد زدم

خودمو زدم

اونو زدم

وسایل و شکستم 

هربار آشتی کردیم

اما حس من همونه چیزی برام عوض نشده 

مشاوره رفتیم حرف زدیم اما همه چیز همونه از هیچی لذت نمیبرم ته همه ی خوشحالیام ناراحتم وقتی بهم محبت میکنه حالم بدتر میشه گیر کردم 

هم دوسش دارم هم نمیتونم باهاش بمونم 

میخوام جدا بشم 

اما میترسم 

از تنهایی 

از بعدش 

اینم بگم که من به شدت مستقلم خونوادم هم همیشه کنارم هستن از نظر مالی و اینا هم چیزی کم ندارم 

اما 

من خیلی زحمت کشیدم برای این 11سال زندگی 

خیلی با همه ی نداریا ساختم با اینکه خونه ی بابام همه چیز داشتم 

مرد خیلی خیلی خووبیه 

اما ....

خیلی مهربونه خیلی بهم میرسه ولی 

یادم نمیره چیکار کنم؟

نه میتونم کنار بیام 

نه میتونم فراموش کنم 

خسته ام از جماعت زنده کش مرده پرست...

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

بخاطر ۱۱ سال ی که صرف کردی باقی زندگی ت رو هم میخوای همینطور ادامه بدی؟

چیکار کنم؟ یه جور بی حسی دارم یه جور ترس نمیدونم چی میشه

خسته ام از جماعت زنده کش مرده پرست...
چیکار کنم؟ یه جور بی حسی دارم یه جور ترس نمیدونم چی میشه

خب طبیعیه

هر تغییری هیجان و ترس داره

حتی ازدواج

باید ببینی اگر با همین فرمون بری ۵ سال بعد کجایی ؟ایا راضی خواهی بود؟

هر وقت واقعا بپذیری مشکلی هست اونوقت حتما برای غلبه بر ترست هم انگیزه پیدا میکنی

انگار خیلی مطمئن نیستی که زندگی بهتری هم در صورت جدایی میتونی داشته باشی 

خب طبیعیه هر تغییری هیجان و ترس داره حتی ازدواج باید ببینی اگر با همین فرمون بری ۵ سال بعد کجایی ...

نه نیستم 

مدام فکر میکنم اوضاعم از اینی که الان هست بدتر میشه 

فکر تنهایی و اینکه اصن چطوری تنهایی روزامو سر کنم دیوونم میکنه 

نمیدونم 

خسته ام از جماعت زنده کش مرده پرست...
خب طبیعیه هر تغییری هیجان و ترس داره حتی ازدواج باید ببینی اگر با همین فرمون بری ۵ سال بعد کجایی ...

حس میکنم نابود شدم 

گاهی که تصمیم میگیرم جدا شم

بعدش میگم من که دیگه آینده ای ندارم 

بذار همینطوری بمونم روزام بگذره

خسته ام از جماعت زنده کش مرده پرست...
به نظرم بعد طلاق هم خیلی مشکل خواهی داشت ،ولی با این حس نفرت هم نمیشه زندگی کرد خیلی شرایط زندگیت سخ ...

از حد تحملم خارجه من صبح ها با حس تنفر و ناراحتی چشم هامو باز میکنم 

بعد سعی میکنم حال خودمو خووب نگه دارم 

وقتایی که کارای خونه رو انجام میدم حس خوبی بهم دست نمیده مدام فکر میکنم این کارارو واسه کی میکنم؟

خرید میکنم میگردم فیلم کتاب 

اما حالم خووب نمیشه 

من پیاماشونو دیدم ولی از همونا معلوم بود رابطشون صمیمی و نزدیکه

خسته ام از جماعت زنده کش مرده پرست...
حس میکنم نابود شدم  گاهی که تصمیم میگیرم جدا شم بعدش میگم من که دیگه آینده ای ندارم  بذ ...

این حالت از علائم افسردگیه 

پیش روانپزشک برو

ببین ازدواج یک قرارداد و یک تعهد دو نفره است

یکی دیگه کار رو خراب کرده تو آینده نداری؟؟چرا می ری توی فاز ناتوانی و تنهایی و قربانی بودن؟؟

فکر کن

من و یکنفر شریک میشیم توی یک پروژه‌ای مثلا ،طرف دزدی میکنه من نمیتونم ببخشمش هی فقط حرص میخورم و کاری نمیکنم من کار شراکتم رو با دلمردگی ولی درست انجام میدم و از کارم لذتی نمی‌برم وشریکم م هم کار شراکتش رو درست انجام میده اما دزدی هایی هم داره که بخاطرش عذرخواهی میکنه اما شاد و خوشحال هم به کار هم به دزدی ادامه میده ،بعد هر کس به من بگه چرا شراکت رو ادامه میدی من میگم چون شرکت اسم و رسم داره من وقت گذاشتم من بدون شریکم آینده ندارم ...

این شراکت تا روز آخر زندکی میتونه ادامه پیدا کنه ولی بهاش زندگی شاد من ه!!

من باید زوم کنم روی قابلیت های خودم تا بتونم بلند شم نه روی خیانت های شریکم و هر آنچه او کرده.من کجای داستان زندگی م ایستادم ،این مهمه

متوجه مثالم شدی

از حد تحملم خارجه من صبح ها با حس تنفر و ناراحتی چشم هامو باز میکنم  بعد سعی میکنم حال خودمو خ ...


عزیز دلم خیلی سخته ولی یه مدت تلاش کن واسه زندگیت،به هر بی سرو پایی راه رو باز نکن اون خونه با تلاش و زحمات تو خونه شده چند سال عمرت رو بیهوده تو اون زندگی هدر ندادی ،ببین بعضی از زنای امروزی واقعا جن،،تشریف دارن چنان با ناز و عشوه حرف می زنن که بتونن یکی رو تور کنن شما معلومه خیلی مهربون وترسو هستین اول شماره ی اون خانم رو بر دار بده به برادرت خودش می‌دونه چیکار کنه 

بعد ترسو بودنت رو بزار کنار یه بار جدی باهاش حرف بزن بگو همه ی پیامهات با اون زنیکه پیش منه اگه یه بار دیگه ببینم یا بشنوم با کسی هستی به همه ی فامیل ارسال می کنم ابروتو میبرم چون چیزی واسه از دست دادن ندارم اگه ادامه بدی به هرزگیت راه تو رو پیش میگیرم اگه خوشت آمد با هم ادامه میدیم 

این حالت از علائم افسردگیه  پیش روانپزشک برو ببین ازدواج یک قرارداد و یک تعهد دو نفره است یک ...

آره خیلی مثال قشنگی بود


خسته ام از جماعت زنده کش مرده پرست...
این حالت از علائم افسردگیه  پیش روانپزشک برو ببین ازدواج یک قرارداد و یک تعهد دو نفره است یک ...

آفرین بسیار عالی راهنمایی کردین

استارتر به فکر درمانت باش شاید فردا دیر باشه و افسردگی ات حاد بشه

زندگی ات رو دوست داری پس براش تلاش کن

تو تازه اول راهی چرا میگی آینده ندارم

ناامید نباش عزیزم خدا بزرگه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز