۴ساله ازدواج کردم با پسرعموم
شوهرم هیچی نداشت الانم تو یه اتاق با خانوادش زندگی میکنم ولی مرد خیلی خوب و چشم پاک و آرومه خداشاهده تو این ۴سال اصلا بی احترامی ازش ندیدم اگرم بحثی کردیم شروع کنندش خودم بودم چون خانوادش اصلا احترام حالیشون نیس تموم بدبختی و بیماری دکتررفتن بیمارستان رفتنشون با منه ولی یذره هم ب خودمو خانوادم احترام نمیزارن مثلا امشب بابام اومد ک پسرمو ببینه با عموم(پدرشوهرم)یکم درحد یه حرف بحثشون شد الان داره تو خونه جوری ک من بشنوم ب بابام میگه حرامزاده باید بزنم تو گوشت نمک ب حرام
اینم بگم خودش هزاربار تالا جلو جمع کلی حرف ب بابام زده زندگیم واقعا جهنمه دلم میخاد طلاق بگیرم ولی نمیخام پسرم اواره بشه لعنت ب من بااین ازدواج کردنم