من واقعا دست خودم نیست همش به خودم گوشزد میکنم باید با خواهر کوچیکم درست رفتار کنم مهربون باشم بهش اهمیت بدم
ولی هی یادم میره همیشه خدا تو اتاقمم کلا هیچ ارتباطی باهاش ندارم شبیه مجسمه میمونم
اصلا با بغل کردن و اینام حال نمیکنم 😐
همشم دعوامون میشه یکمم به خاطر کنکور حوصله ندارم یکمم ذاتن بی احساس هستم