سلام . من ۲۱ سالمه دانشجوام و ۴ ماهه عقد کردم . ازدواجم سنتی بود و مادرامون که دوست بودن ما رو به هم معرفی کردن . من مادرم خیلی در رابطه با کار همسرم نگرانه و همش به من فشار میاره که به همسرم گیر بدم کار کنه و زحمت بکشه . من همسرم چند تا ویلا کنار دریا داره و اونا رو اجاره میده و ازش پول در میاد
یه کامیونم با باباش شریکی داره که راننده باهاش کار میکنه و پول میاد تو حساب شوهرم . ما درآمدمون خیلی خوبه . ده برابر خونه ی بابام شوهرم بهم پول میده ولی سرش خلوته تو کارای خونه بهم کمک میکنه ولی بیرون کاری نداره که انجام بده. از یه طرفی منم دانشجوام و منو میبره دانشگاه میاره و هر روز میریم گردش و تفریح و دوردور کلی هم مسافرت میریم .تازه قرار شده بعد از لیسانسم بهم کمک کنه برا خودم کار خودمو که مربوط به رشتمه بزنم . من مشکلی ندارم و همه جوره عاشق شوهرمم و هم اخلاقی هم مالی هم تعهدی هم ج*نسی همه نظر اوکیه . ولی مامانم میگه مرد هر چه قدرم از سرمایه هاش پول دراره نباید تو خونه بشینه باید کار کنه و زحمت بکشه . من به شوهرم گفتم چرا کار نمیکنی گفت مگه تو مشکلی از نظر مالی داری؟ گفتم نه . گفت میخوای دانشگاه خودت برو همه کارای خونه رو خودت کن ، هر روز هر روز گردش و تفریح رو قیدش رو بزن من برم کاری کنم که صبح تا شب وقتمو بگیره بعد وقتی من میتونم بشینم تو خونه راحت و دیگران برام کار کنن و پول درارم چرا الکی خودمو عذاب بدم؟
مادرم میگه الان شما تو خوشی و جوونی هستید ولی اگه کار نکنه و فقط از سرمایه هاش بهش پول برسه در آینده به مشکل میخورید . ادم از بیکاری به پوچی میرسه . از بیکاری آدم مریض میشه استخونا تنبل میشن اگه ادم تا دیروقت بخوابه و کار نکنه. از یه طرفم همسرم ۲۸ سالشه و بیشتر اموالش ارثیه که باباش بهش داده . پدرشوهرمم خیلی اصرار داره که شوهرم زود بیدار شه و مشغول به کاری باشه ولی مادرشوهرم همش میگه چیکارش داری پسرمو بذار بخوابه بذار راحت باشه
واقعا موندم که چه کاری باید بکنم . از یه طرفم چون دوس ندارم شوهرم به من گیر بده ، دوس ندارم خودمم بهش گیر بدم کاش یکی غیر از خانواده راهنماییم کنه