بقران اینا منو دیوانه روانی کردن شوهرم هیچوقت پشتم نبوده نیست درطول روز با حرفهاش با بد دلی هاش وسواسش ترسش کارد به استخونم میرسونه منم جرات نمیکنمچیزی بگم یا نظری بدم بهم میگه دیوونه روانی بعد شروع میکنم به سرصدا میگه شوخی کردم تاوان کردار رفتار احمقانشو من بدبخت باید پس بدم
خسته شدم دخترم داره تو یه فضا متشنج بزرگ میشه با اینکه مقصر شوهرمه ولی دلم براش میسوزه چون من دیگه بریدم وخونه رو کردمجهنم براشون همش دوس دارم خودکشی کنم فرار کنم برم جای کسی نباشه ولی چه کنم از دخترم دل نمیکنم وقتی نگاش میکنم دیوانه وار عاشقانه دوسش دارم دخترمم میدونه من ناراحتم نمیاد طرفم یه گوشه خودشو سرگرم میکنه 😔😔😔😔