من نمیخواستم ماه پایین بارداریم تا مطمئن نشدم از سلامتیش به کسی چیزی بگم
بعد اون روز جلو همممه فامیل بلند داد میزنه تو از چشمات مشخصه بارداری حالا مگه ول میکرد میومد جلو چشامو باز و بسته میکرد هی زل زده بود خاله فضولش
بعد حالا که خبر بارداریمو اعلام کردم هفته پیش منو دید گفت مبارکه هیچی نگفت
حالا دیشب همه بودن بدو بدو کار داشت اومد تو اتاق جلو همه خانما دیدییی من گفتم تو حامله ایی اره من فهمیدم ول نمیکرد فقط خندیدم
بعد هی انتظار داشت من یه جوابی بدم ول نمیکرد اررره من گفتم بارداااره بعد همه راجب بارداری حرف میزدن حالم بهم خورد ازش
خب حتما دوست نداشتم فضول خانم بفهمی نگفتم بهت وگرنه خودم میگفتم
بع نظرتون چی جوابشو بدم دیگه دهنشو ببنده