بخدا من خودم توی همه ی مشکلات خانواده همسرم بودم
شده حتی منی که یه شب هم خونه ی بابام نمیخوابم،یه هفته خونه ی مادرشوهرم اینا خوابیدم به خاطر اینکه تنهاشون نذارم فکر کنن عروس بدی ام ،وقتی خونشون میرم مثل مهمون نمیشینم خودم همه کاری انجام میدم،
ولی بعضی وقتا میبینم رفتن تو قیافه (نمیگم همیشه بدن هااا ولی بعضی از نگاهاشون یه جوریه یا بعضی وقتا انگار میخوان باهام دعوا کنن.