یه پسر همکارم بود که تو بخش ما بود دو سال از من بزرگتر چند ماه تو بخش ما بود بعد رفت جای دیگه من اونموقع تو فاز این چیزا نبودم باهاش اوکی بودم شوخی میکردیم و اینا خلاصه این رفت جای دیگه ولی بعد چند ماه در زمان های مختلف چند نفر رو مستقیم و غیر مستقیم واسطه کرد برای خواستگاری.من بخاطر یه سری دلایل که یکیشون کوتاهتر بودن قدش از خودم بود گفتم نه.دیگه دفعه آخری خودم بهش پیام دادم که به دلایلی قصد ازدواج ندارم فعلا.حالا از اونموقع که بهش پیام دادم مثه چییی روش کراش زدم🫤😐یه سری چیزا بعدا فهمیدم ازش که حس میکنم هیچکس دیگه منو اینجوری دوست نخواهد داشت چیکار کنم بنظرتون؟روم نمیشه بهش بفهمونم که برای اشنایی اوکی ام.ازدواج رو همچنان شرایطشو ندارم و اینکه تا حالا با پسری در ارتباط نبودم بنظرتون دوست شم باهاش؟
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
منم اوایل خمش باهم مشکل داشتیم و سخت بود درکت می کنم یه مدت که دور از چشم خانوادم میرفتم پیشش، خیلییی اذیت شدیم اما الانا کلا همش تنگ دل همیم..خیلی کنار اومدیم باهم