صمیمی ترین دوستم ۶سال نيمه دوست پسرش هر روز داره بهش میگه میام خواستگاریت ولی نمیومد، دیدم هر شب و روز کارش گریه و ناراحتیه، منم نشستم با دوستم یه نقشه کشیدم که دوست پسرش بیاد خواستگاریش خلاصه با همکاری هم کاری کردیم که پسره اومد خواستگاریش ، ولی قرار بود رازمون رو دوست پسرش هرگز نفهمه اگه باهاش ازدواج کرد ، ولی دوستم دبه کرد و منو لو داد ولی اسمی از خودش نیورد ، تازه دیشب از متوجه شدم دیشب عقدشون بود و همه دوستام بودن بجز من ، چون شوهرش گفته نباید من بیام ، ولی به من قول داد روزی که رفت همه چیز رو به ضرر من لو داد هیچوقت پشتم رو خالی نکنه ولی کرد اینکارو ، حالا متوجه شدم فقط من این وسط خراب شدم ، به نظرتون برم به شوهرش واقعیت رو بگم که همه چیز زیر سر جفتمون بوده ؟ آخه خیلی از این بابت ناراحتم که منو خراب کرد منی که باعث ازدواجشون شدم ، و اینکه رفاقتمون خراب شد
نه عزیزم بی خیالش شو.اگه میونشون رو خراب کنی بعدا عذاب وجدان ولت نمیکنه
میونشون کلا خراب بود ، پسره بهم گفت من نمیخوامش، اگرم بگیرمش طلاقش میدم ، بخاطر اینکه جفتمون وکیلیم و همه همکارامون فهمیدن ما رل همیمم، ناچاریم تا به گوش کانون وکلا نرسیده عقد کنیم ، ولی این وسط فقط من خراب شدم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!