خانوما من الان ۵ ۶ ماهه اومدم خونه ی خودم شهر غریب ،کسی نبوده زنگ بزنه ببینه مردم یا زنده
درحالیکه همیشه تو همه ی شرایط از من انتظار داشتن زنگ بزنم مراسماشونو برم
از جون مایه میزاشتم واسشون.ولی الان دوساله هیچکاری واسم نکردن که پیشه شوهرم به چشم بیاد یکم حداقل
کاری با ایناش ندارم گفتم فقد یه پیش زمینه ای از فک و فامیلام داشته باشین
الانم که باردارم همسرم میگه نمیخوام اونا بدونن که بارداری،کسی که زنگ نمیزنه حالتو بپرسه ندونه حامله ای بهتره(چون میکه اعصابت خوردمیشه همش منتظر میشی زنگ بزنن حالتو بپرسن)حتی دیگه چشم دیدن اوناام نداره
مامانم قبول نمیکنه هرسری میام خونشون باید یه دعوای بزرگ بیوفته بین منو همسرم
من هی به مادرم میگم من نمیخوام دیگه بااونا رابطه داشته باشم اونا واسم سمن مامانم قبول نمیکنه شوهرم ناراحت میشه
چه خاکی بریزم تو سرم🤦🏻♀️؟الان مامانم به همه گفته باردارم همسرم هی تاکید میکرد نمیخوام اونا بدونن.دونستنشونم هیچ فرقی به حالم نکرد یدونه تبریکم زنگ نزدن بگن