سلام دوستان ما چندتا خواهر و یه برادریم. خداروشکر همه خواهرام خونه دارن اما بعد کلی سختی واقعا کلی اذیت شدن و چندشیفت کارکردن همسراشون. حتی برادرم خیییلی مدت زیادی مستاجر بوده. فقط یکی از خواهرام خونه نداره که یه همسر خیلی خوش گذرون داره کارش اداری و بسیار سبکه. و هیچ سختی ب خودش نداده ک بخاد اضافه کارکنه یا چیزی. و من خونه ندارم ک مدت زیادی نیست ازدواج کردم الانم باردارم خداروشکر هیچ چشمداشتی هم ندارم و همه میدونن چون پدر همسرم پولداره و شوهرم هم چندشیفت کارمیکنه ب زودی میتونیم خونه بخریم. این خواهرم ک خونه نداره ده سال تو یکی از خونه های پدرم نشسته بود. الانم تو ی خونه خیییلی بزرگ نشسته از طرف ارگانی ک کارمیکنن بهشون دادن. یعنی تحت فشار اجاره نیستن. ولی ما همه بخدا سالها اجاره دادیم. بخاطر ی سری مشکلات من با همین خواهرم و همسرش هیچ ارتباطی ندارم. همسرش ب شدت پررو و وقیحه خیلی. کلی حرف ب من زده ک پدرم در جریان هست ولی مادرم نه. این دامادمون کلا هرسال با یکی مشکل داره. حالا پدرم ی زمین کنار خونشون دارن مادرم کلی اصرار داره ک اینو باید بدیم ب همین خواهرم. الان یکی از خواهرام زنگ زد خیلی ناراحت بود میگفت خب قطعا باقی دامادا ناراحت میشن فلان اینجوری مادرم داره فرق میذاره. و و خیلی چیزا. از ی طرف هم واقعا من حالم از این دامادمون بهم میخوره اگ بیان اینجا من دیگ نمیتونم بیام خونه پدرم. خیلی حالم بده. آخر هفته همیشه میان چندروز خونه پدرم میمونن. من میزارم طول هفته میام. الان خونه پدرمم. بنظرتون با مادرم صحبت کنم؟ یا ن حرفی نزنم؟ اینم بگم پدرهمسرم تو همین شهرک پدرم کلی زمین داره و من اصلا چشمم دنبال زمین نیست بخدا. اما باقی خواهرام خیلی زحمت کشیدن خیلی اذیت شدن گناه دارن تقریبا همه هم مخالفت کردن.