دقیقا من برای خونه فروختم
مادرشوهرم قراربود ۹۰۰ میلیون داشت ۱۵۰ به شوهرم قرض بده بعد دوهفته گفت نمیدم شوهرم دنبال وام نرفت دیر شد من طلا فروختم
بعد مادرشوهرم گفت ندادم که ندادم زنت وظیفه اش بوده زنته دقیقا شوهرم به مادرش گفت من که براش طلا رو نخریده بودم مال خودش بوده
بعد یک ماه اخرش شوهرم گفت بهم مامانم راس میگه ما باهم زندگی میکنیم توباید میدادی
منم گفتم پس فیلم خودت ومادرت بود که طلای منوبفروشید
حالا مادرشوهرم عین ۹۰۰میلیون رو داد به برادرزاده خودش به پسرش ندادقرض
منم چن ماهه دیگه باهاش صحبت نمیکنم
خواهرم ن نکن نفروش مگراینکه ماشین به نام خودت بزنه