بچه ها خسته شدم از وقتی چشم باز کردن تا حالا دارم باهاش میجنگم و برای کم ترین حقوقم همش با هم کنتاکت داریم🤦♀️ با وجود همه ی تلاشام نتونستم آدم مستقلی بشم و خودم برای خودم و زندگیم تصمیم بگیرم
تو همه ی کارام دخالت میکنه
پوششم
معاشراتام
تایم رفت و امدم
درسم
شغلم
ازدواجم...( پارسال سر چیزای چرت و مسخره نامزدیمو بهم زد)
کاری کرده که کلی از دوستای خوبم به خاطر رفتاراش قیدمو زدن .روز به روز دارم تنها تر میشم.... واقعا نمیدونم چیکار باید بکنم هیچی جواب نمیده نه سیاست نه مهربونی نه دعوا گاهی وقتا به سرم میزنه برای همیشه از این شهرمون برم خیلی به مادرم وابستم اونم تنها دلخوشیش منم
از همه لحاظ تحت فشارم خیلی غمگینم به نظر شما کار درست چیه؟ هر چی فکر میکنم به هیچ نتیجه ای نمیرسم
خستم...