تازه ازدواج یک امکان خفن به اسم بچه دار شدن هم بهت میده
من یکی از همونایی ام که اشتباه کردم و تا سالها بعد ازدواج بچه نیاوردم چون فکر میکردم بچه جلوی پیشرفت آدم رو میگیره اسم کار کردن برای مجموعه های بزرگ رو گذاشته بودم مستقل بودن و فکر میکردم زندگی همینه
ولی زندگی من به قبل و بعد از بچه قابل تقسیم شدن شد
یکی از ارزش های زندگی من اثر گذاریه بچه مصداق بارز تجربه اثر گذاریه دقیقا هم راستا با رشد خودم ، از دیدن قدرت اثر گذاری روی بچه هر روز شگفت زده تر و هیجان زده تر میشم
مثلا من تا قبل از اینکه بچه بیارم فکر میکردم آدم باید شاغل باشه درآمد داشته باشه بتونه نیاز های اولیه ش رو پوشش بده خونه ماشین غذا امنیت روابط عاطفی مناسب ، ولی دیدم من نمیخوام بچه م در همین سطح باقی بمونه پس آموزش دیدم ، الان میگم چرا انقدر محدود فکر میکردم ؟ من باید به شکوفایی برسم نه صرفا شغل داشتن و تامین نیاز های مرتبط با بقا ، شکوفایی توی شغل از نظر من میشه داشتن دید خلق ثروت ، حتی کسب و کار خود رو داشتن ، این خیلی با شاغل بودن متفاوته تازه این فقط توی ابعاد موفقیته بقیه ش که کلی حرف توشه
اصلا نگاهم به زندگی خیلی بعد عمیق تری پیدا کرد بعد از بچه
چون تا قبل از بچه به شرایطی که داشتم راضی بودم بچه برای من شد انگیزه رشد بیشتر
هی این سوال ها رو از خودم میپرسم
شکل سالم این نیاز چیه ؟
چطور میتونم ادم اثرگذار تری برای بچه م باشم ؟
اصلا مدل آموزش دیدنم عوض شد خلاصه تاهل همیشه انتخاب اول منه به شرط انتخاب درست
یکی باید باشه که وقتی به هن هن افتادی و داری جا میزنی هلت بده حمایتت کنه بهت اطمینان بده که من هستم یه گوشه کار رو من میگیرم برو جلو
روابط عاطفی سالم جزو نیاز های ماست نمیشه نادیده گرفت ما به کسایی احتیاج داریم که پیششون خودمون باشیم از نظر احساسی کنارشون عمق داشته باشیم